All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

Lyrics 001

On a long and lonesome highway east of omaha
You can listen to the engines moaning out as one note song
You think about the woman or the girl you knew the night before

But your thoughts will soon be wandering the way they always do
When youre riding sixteen hours and theres nothing much to do
And you dont feel much like riding, you just wish the trip was through

Here I am - on the road again
There I am - up on the stage
Here I go - playing star again
There I go - turn the page

So you walk into this restaurant strung out from the road
And you feel the eyes upon you, as youre shaking off the cold
You pretend it doesnt bother you, but you just want to explode

Yeah, most times you cant hear em talk, other times you can
All the same old clichs, is it woman? is it man?
And you always seem outnumbered, you dont dare make a stand
Make your stand

Here I am - on the road again
There I am - up on the stage
Here I go - playing star again
There I go - turn the page

Oo-ooh, out there in the spotlight, youre a million miles away
Every ounce of energy you try to give away
As the sweat pours out your body like the music that you play, yeah

Later in the evening, you lie awake in bed
With the echoes of the amplifiers ringing in your head
You smoke the days last cigarette, remembering what she said
What she said

He-ey

Yeah
And here I am - on the road again
There I am - up on a stage
Here I go - playing star again
There I go - turn the page
There I go - turn that page
There I go, yeah, yeah
There I go, yeah, yeah
There I go, yeah
There I go, yeah
There I go, oo-oo-ooh
There I go
And Im gone

حال تو:

در بزرگراهی طولانی و خلوت در شرق اوماه هستی

در جایی که میتونی به صدای موتورها که به

مانند آهنگی برای تو نواخته میشود گوش دهی.

تو به زن یا دختری که شب پیش با او آشنا شدی فکر میکنی

اما...افکارت به مانند هررور منحرف میشه

به اینکه باید شانزده ساعت برونی و برونی

و اینکه هیچ کار دیگه ایی نداری جز روندن و رفتن

و تو ازین رفتن متنفری

وآرزو میکنی که این سفر یک روز تموم بشه

حال او:

به رستوران میروی در کنار جاده

همینکه داری از سرما میلرزی

احساس میکنی چندین چشم، خیره به تو نگاه میکنن

وانمود میکنی که خیلی واست مهم نیست

ولی میخوای از عصبانیت منفجر بشی

اکثر اوقات نمیفهمی که چی دارن در موردت میگن

اما بعضی مواقع میشنوی

به خودت میگی:

تمام اینا عوضین مهم نیس مرد باشن یا زن

و اینکه تو هیچوقت به حساب نیومدی

چرا خودت رو نشون نمیدی؟

هی تو...

اون بیرون زیر نورافکن

یکی هست که بسیار دور تر از تو

همینطور که تو داری ترانه ات رو میخونی

اونم داره تمام سعیشو میکنه...

در آخر شب...هنگامیکه به همراهه صدای بلندگوها که در مغزت میکوبه خسته به رختخوابت بر میگردی

اون موقع ست که آخرین سیگار روزت رو دود میکنی

ویادت میاد که اون زن چی بهت گفت

حرفهایی که اون زن گفت:

نگاه کن اکنون دوباره در جاده ام

در آنجا به روی صحنه میروم

اینجا میروم که با ستاره ها بازی کنم

و در آنجا میروم که صفحه رو ورق بزنم..

میروم که آن صفحه را ورق بزنم

آری میروم... 

 

 

 رز صحرا

I dream of rain

 I dream of gardens in the desert sand
 

I wake in vain
 

I dream of love as time runs through my hand

 

 I dream of fire

 Those dreams that tie two hearts that will never die

 

And near the flames
 

The shadows play in the shape of the man's desire

 

 This/Sweet desert rose
 

Whose shadow bears the secret promise
 

This desert flower

No sweet perfume that would torture you more than this

 

 And now she turns
 

This way she moves in the logic of all my dreams
 

This fire burns
 I realize that nothing's as it seems

 

 I dream of rain
 

I lift my gaze to empty skies above
 I close my eyes
 

The rare perfume is the sweet intoxication of love

 

  Sweet desert rose
 

This memory of hidden hearts and souls


 This desert flower

 This rare perfurme is the sweet intoxication of  love

                               

  


  
رویای باغ ها را در میان صحرای شن


  
از خواب برمی خیزم، با رویاهایی پوچ


  
رویای عشق می بینم، و زمان از دستانم می گریزد

 

  


  
در رویایم دو قلب در هم می پیچند و هرگز نمی

میرند


  
و درکنار آتش


  
سایه ها هوس انسانی را نقاشی می کند

 

  


  
که سایه اش رازی نهان در خود دارد


  
این گل صحرا


  
شیرینی هیچ عطری این چنین آزارت نمی دهد

 

  


  
و چنین است که او منطق رویاهایم را ویران می

کند

 
  
این آتش می سوزاند


  
درمی یابم که به هیچ چیز شبیه نیست

 

  


  
چشم به آسمان بالای سرم می دوزم


  
چشمانم را می بندم


  
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است

 

  

   
  
این خاطره قلب ها و روح های پنهان است


  

 
  
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است

این گل صحرایی
گل سرخ شیرین صحر

رویای باران می بینم

و حالا او بازگشته است

این گل سرخ شیرین صحرا

رویای آتش می بینم

رویای باران می بینم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد