All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

Unit 10

صفحه 110

Interconnected world: جهان به هم پیوسته (دو به دو به هم متصل)

Globalization: جهانی سازی

Cultural impact: تاثیرات فرهنگی

Economic impact: تاثیرات اقتصادی

International communication: ارتباطات بین الملل (ی)

Foreign imports: واردات خارجی

Import (واردات) // Export (صادرات)

Global issues: مسائل جهانی

React to sth: واکنش نشون دادن به چیزی/نسبت به چیزی

World markets: بازارهای جهانی

 

فعالیت A: نظرات افراد زیر در ارتباط با جهان سازی رو بخونید. به نظر شما چه کسی به این موضوع علاقمند هست؟ چه کسی رویکرد منتقدانه ای نسبت به این موضوع داره؟ چه کسی نظر خاصی نداره و بی طرف هست؟

 

Source (فعل): تامین کردن کالاها از یک جای خاص

Intellectual capital: سرمایه ی فکری

Talent: استعداد

Idea: ایده

CEO: Chief Executive Officer: مدیر ارشد اجرایی ]مدیر کل یک شرکت یا سازمان بزرگ[

Pace: گام حرکت

Business: کسب و کار، تجارت

to force … to do … : .... رو مجبور به انجام .... کردن

breakneck: فوق العاده خطرناک، بسیار وحشتناک (مثل سرعت زیاد)

Transaction: تراکنش ها (مثل تراکنش های بانکی)

Financial: مالی

Informational: اطلاعاتی

Facilitate: تسهیل کردن، آسان تر کردن

Spread: گسترش، اشاعه، پخش شدن

Plague: آفت، بلا

Ecological devastation: نابودی اکولوژیکی (بوم شناختی)

International trafficking: قاچاق (خرید و فروش غیرقانونی) در سطح بین المللی

Arms: جنگ افزارها

Protest: اعتراض کردن

Protestor: اعتراض گر

Evils: بدی ها، فسادها

Call for …: درخواست ... را داشتن

Narrow: باریک

Nationalism: ملی گرایی، ناسیونالیسم، ملت پرستی

Border: مرز

Expand: بسط پیدا کردن، گسترش یافتن

Trade: تجارت، داد و ستد

Link (فعل): متصل شدن

Labor rights: حقوق کار(گران)

Environmental protection: حفاظت محیطی

Democracy: دموکراسی، مردم سالاری، حکومت ملی

Activist: فعال

Across the world: در سراسر جهان

Free market: بازار آزاد

brazenly: بی شرمانه

Western markets: بازارهای غربی

Developing countries: کشورهای در حال توسعه

Lift the barriers: برداشتن موانع

Author: مولف

Hold off: منع کردن، به تعویق انداختن، تعلیق کردن، ...

Turn off: کاملا متوقف کردن

Equivalent: معادل

Force of nature: نیروی طبیعت

Former president: رئیس جمهور سابق

 

فعالیت B: کدامیک از گفته های فوق الذکر به نظر شما نزدیکتر است؟

 

صفحه 111

You may want to head home soon: شاید بخوای زود بری خونه (یعنی بهتره که این کار رو بکنی)

They are closing off the streets for that anti-globalization demonstration: دارن خیابون هارو بخاطر تظاهرات ضد-جهانی سازی می بندن

Another one? What is it with these people?: باز هم (یکی دیگه)؟ این مردم چشونه آخه؟

What’s the big deal about globalization, anyway?: (داستان) این جهانی سازی دیگه چیه؟

There are a lot of reasons to be against it: دلایل زیادی وجود داره که علیهش باشه آدم.

I think they have a point: فکر کنم منظوری داشته باشن از این کارشون.

No offense, Eva, but don’t you think you’re talking out of both sides of your mouth?: اِوا جون، توهین نشه ها، ولی فکر نمی کنی داری دوپهلو (ریاکارانه) حرف می زنی؟

 

be talking out of both sides of your mouth


be speaking/talking out of both sides of (your) mouth
American
to say different things about the same subject when you are with different people in order to always please the people you are with.
How can we trust any politicians when we know they're speaking out of both sides of their mouths?

اصطلاح: منظور این جمله این هست که وقتی موضوعی پیش می آد، آدم پیش گروه معترضین که میره یه جوری حرف بزنه که خوششون بیاد، پیش مردم عادی میره یه جوره دیگه حرف بزنه که اون ها هم خوششون بیاد، یعنی بخواد هر دو طرف رو از خودش راضی نگه داره.

 

I mean, you’ve got your Brazilian shoes, your Chilean wine, your German car. How can you be against globalization?: منظورم اینه که، تو کفشات مال برزیله، شرابت مال شیلی، ماشینت مال آلمان. چطور ممکنه تو برضد جهانی سازی باشی؟

 

OK, maybe I’m being a bit hypocritical: آره، شاید یه کمی دارم ریاکارانه حرف می زنم.

But not everyone benefits like we do.: ولی اونقدری که به نفع ماست، به نفع هیشکی نیست.

I still think we’ve got to stand up for what’s right: من هنوز فکر می کنم ما باید از اون چیزی که درسته و حق هست حمایت کنیم.

 

فعالیت D: به سوال ها پاسخ بدین:

1. چرا Craig فکر می کنه که Eva داره ریاکارانه حرف می زنه؟

2. Eva به کدوم یک از مزایای جهانی سازی داره اشاره می کنه؟

3. چرا Eva فکر می کنه تظاهرکننده ها منظوری از این کار (تظاهر بر علیه جهانی سازی) دارن؟

 

بحث: برطبق تعاریف دیکشنری صفحه ی 110، کدامیک از موارد زیر مثال های جهانی سازی نیستند؟ توضیح بدین.

 

Host (فعل): میزبانی مراسمی رو به عهده گرفتن

Festival: جشن

Flamenco: رقص تند کولیهای اسپانیا، رقص فلامنکو

Featuring: با حضور، با شرکت

Traditional Spanish gypsy style: سبک رقص کولیهای اسپانیایی

Gypsy: کولی

International meeting: همایش بین المللی

Participants: شرکت کنندگان

Communicate: ارتباط برقرار کردن

Apparel: پوشاک

News conference: کنفرانس خبری

Poverty wage: دستمزدهای بسیار پایین (در سطح فقرا)

Charge: اتهام

Fishing ships: کشتی های ماهیگیری

Violate: تخطی کردن

Fishing within the 200-mile limit: ماهیگیری در یک محدوده ی 200-مایلی

Claim: ادعا کردن، مطالبه کردن

Unemployed: بیکار

Communications workers: کارگران مخابرات

Complain: شکوه و شکایت کردن، گلگی کردن

Lower-paid workers: کارگرانی که دستمزد پایین تری می گیرند

Eliminate: حذف کردن، برداشتن

Barrier: مانع، سد

Permit: مجوز دادن، اجازه دادن

Tax: مالیات

Sales of products: فروش های محصولات

 

صفحه 112:

Describe the foreign impacts of the foreign imports: تاثیرات خارجیِ واردات خارجی رو شرح بدید.

Opinion: نظر

Notice: متوجه چیزی شدن

Use: کاربرد، نحوه ی استفاده یا استعمال

Phrasal verbs: افعال عبارتی، افعال دو کلمه ای (سه کلمه ای)

Come across: به ... برخوردن

Try a shirt on: یه پیراهن تنت کن

Check those new CDs out: اون سی دی ها رو نیگا (ببین)

Try some new product out: یک محصول جدید رو امتحان کن

Turn my television on: تلویزیونمو روشن می کنم

to give them up: بی خیال اون ها بشن (بی خیال دیدن اون سبک فیلم ها بشن)

to talk them into: اون ها رو به انجام .... ]وادار کنم، ترغیب کنم، متقاعد کنم، ...[

you can take up karate: تو می تونی رشته ی کاراته رو انتخاب کنی برای شروع

you can always count on: همیشه می تونی روو .... حساب کنی

you can try it out almost anywhere now: الان دیگه می تونی (کاراوکه) رو هرجایی امتحان کنی

 

local: محلی

Electronics store: مغازه ی وسایل الکترونیکی

You can be it’s imported: دیگه می تونی کاملا مطمئن باشی (شرط ببندی) که وارداتیه (وارد شده)

They see all this as a threat to out culture: اون ها این موضوع رو به چشم یک تهدید برای فرهنگ مون می بینن

Value (فعل): ارزش قائل شدن برای چیزی، قدر چیزی رو دونستن

Traditions: سنت ها

I’m concerned about the influence of Hollywood movies on my children: من نگران تاثیر فیلم های هالیوودی روی بچه هام هستم

I really don’t care for the values they teach: من واقعا به ارزش هایی که این فیلم ها یاد می دن اهمیتی نمی دم

But my kids are crazy about those films: اما بچه هام دیوونه ی این فیلم هان (خیلی دوس دارن این فیلم هارو)

If I were to ask my kids to give them up: اگر قرار می بود از بچه هام بخوام بی خیال این فیلم ها بشن

 

If I were to = if I were supposed to

 

I’ve been trying to talk them into watching other things, but it’s a bit of a losing battle, I’m afraid: یک مدتیه سعی می کنم وادارشون کنم دست از دیدن این فیلم ها بردارن، اما انگاری به هیچ نتیجه ای نمی رسم

 

 

fight a losing battle


to try hard but fail.
For years it seems we have been fighting a losing battle against poverty and hunger.
In an old house, you're always fighting a losing battle with dust and dirt.
Usage notes: sometimes used without fight:
Many teachers feel they are in a losing battle for learning and order.

 

All the foreign things that we take for granted: همه ی چیزهای خارجی که اصلا به چشم نمیان (یعنی انقدر دور و اطرافمون از این جور چیزها هست که اصلا دیگه یادمون رفته این چیزها رو کشورهای دیگه تولید کردن یا از کشورهای دیگه اومده توو کشورمون مثل همه ی اجناس چینی که می بینیم و دیگه عادی شده برامون)

 

Martial arts: هنرهای رزمی

Tae kwon do: تکواندو

Capoeira: کاپویرا (یک نوع ورزش رزمی)

 

When it comes to food, …: وقتی صحبت از غذا میشه، ... /// وقتی حرف از غذا به میون میاد، ...

A generation ago: یک نسل قبل

Karaoke: خوندن با آهنگی که صدای خوانندش قطع شده و شعر اون آهنگ روی صفحه ی تلویزیون بیت به بیت میاد که ما بخونیم

Sophisticated: پیچیده

They were in my parents’ time: این جور چیزها زمان پدر مادرای ما بوده

 

بحث B: آیا هیچکدوم از نظرات موجود در بخش Grammar Snapshot ممکنه توی کشور شما شنیده شن؟ توضیح بدین.

 

گرامر: جداپذیری افعال عبارتی متعدی (افعالی که نیاز به مفهول دارند: transitive)

 

Organization Chart

 

 

که در این گرامر فقط مثال هایی از افعال عبارتی متعدی جداپذیر و جدایی ناپذیر اومده و افعال عبارتی لازم بحث نشده.

 

1. افعال عبارتی جدا پذیر

نکته: هر فعل عبارتی (phrasal verb) دارای دو قسمت هست: فعل + جزء فعلی (verb + particle)

نکته: در انگلیسی ما دو نوع مفعول داریم: الف) مفعول مستقیم (direct object) 2. مفعول غیرمستقیم (indirect obj)

 

یک مفعول مستقیم (اسم) عموما می تونه قبل یا بعد از جز فعلی (particle) بیاد:

Let’s check out those new CDs.: بیا اون سی دی های جدیدو نیگا کنیم.

Let’s check those new CDs out.: بیا اون سی دی های جدیدو نیگا کنیم.

 

Check: فعل اصلی

Out: جزء فعلی

those new CDs: مفعول مستقیم

 

توجه: اما اگه مفعول مستقیم مثل مثال بالا اسم نباشه و ضمیر (pronoun) باشه، اینجا ضمیر فقط قبل از particle میاد.

Let’s check them out.: بیا اون ها رو ببینیم.

 

دیگه check out them نداریم چون them اینجا مفعول مستقیم (ضمیر) هست و فقط باید بین فعل و جزء فعلی (particle) آورده بشه و نه بعد از اون.

 

بعضی از افعال جداپذیر همیشه باید جدا بشن یعنی دیگه دو حالت نداریم. همواره جدا می شن و بینشون یک مفعول مستقیم (اسم یا ضمیر) میاد.

I’ve been trying to talk my kids into watching other things: یه مدتیه سعی می کنم بچه هامو وادار کنم بیخیال این فیلما بشن.

 

یعنی دیگه نمی تونیم بگیم talk into my kids اصلا جور در نمیاد.

 

2. افعال عبارتی جدایی ناپذیر

در این نوع از افعال که باز هم متعدی هستند یعنی حتما نیاز به مفعول دارن، مفعول همیشه باید در انتها بیاد و دیگه نمی تونه بین فعل و جزء فعلی بیاد.

Those kinds of companies cater to younger customers: اون شرکت ها به مشتریهای جوونتر خدمات میدن

 

 

صفحه 113:

فعالیت D: با استفاده از فرمی از افعال عبارتی و استفاده از ضمیر it یا them جملات زیر رو کامل کنید.

Minority: اقلیت

Majority: اکثریت

Population: جمعیت

Visible: قابل رویت

Advertisements: تبلیغات

Tai chi: تایچی (یک نوع ورزش رزمی)

Tariff: تعرفه

Tremendous: زیاد، شگرف، چشمگیر، قابل توجه

Exclusively: بطور انحصاری

Marketing technique: تکنیک های بازاریابی

Hand out: پخش کردن، توزیع کردن

Fair: نمایشگاه

Clothes and accessories: پوشاک و لوازم جانبی

 

بحث: آیا شما با هر کدوم از عبارات مربوط به تاثیر فرهنگی آینده ی جهانی سازی موافق هستید؟ توضیح بدید.

 

… will lead to …: .... به .... می انجامد/منتهی می شود

Thanks to …, people around the world …: به دلیل/در نتیجه ی ....، مردم سراسر جهان ...

Imitate: تقلید کردن

Ads: تبلیغات (کوتاه شده ی کلمه ی advertisements)


 

صفحه 114

React to news about global issues: به اخبار مربوط به مسائل جهانی واکنش نشان دهید

Donate: اهدا کردن (به عنوان خیریه)

Hunger: گرسنگی

Relief: آسودگی از چیزی

 

To react positively: برای اینکه به گونه ای مثبت واکنش نشان دهید

Can you believe how much money was donated for hunger relief?: باورت میشه چقدر پول برای رهایی از گرسنگی اهدا شده؟

It really makes you feel good, doesn’t it?: واقعا حس خوبی بهت میده، مگه نه؟

I guess it just goes to show you what people can do when they put their minds to it: حدس می زنم این کار نشون میده که مردم چه کارهایی می تونن بکن وقتی تمام توجهشون رو روی یه کاری متمرکز می کنن

 

put your mind to it


put (your) mind to it
to put all your attention and effort into doing something.
If you put your mind to it, you could have the job finished in an afternoon.

 

To react negatively: برای اینکه به گونه ای منفی واکنش نشان دهید

Can you believe that no one’s doing anything about global warming?: باورت میشه هیشکی هیچ کاری برا (مساله ی) گرم شدن جهانی نمی کنه؟

It’s really mind-boggling, isn’t it?: واقعا گیج کننده هست، مگه نه؟

Yeah, you’d think in this day and age they could come up with a way to slow it down: آره، آدم فکر می کنه تو این دوره زمونه اون ها باید می تونستن یه راهی برای کند کردن این پدیده پیدا کنن.

 

Appalling: ترسناک، مخوف

Helpless: درمانده، بیچاره

Heartwarming: دلگرم کننده

Teary-eyed: چشمای آدمو اشکبار می کنه

 

Lay off: تعلیق کارگر، اخراج کردن

Put up with: با چیزی، کسی یا شرایطی سر کردن

Run out of: چیزی تموم کردن

Go without: بدون داشتن چیزی سر کردن

Wipe out: محو کردن/شدن // از بین رفتن/بردن

Come up with: ایده ای به ذهن آدم برسه

Come down with: آدم به بیماری دچار بشه

Carry out: انجام دادن کاری، کاری رو به انجام رسوندن

Bring about: مسبب رخ دادن چیزی شدن، باعث انجام کاری شدن

 

صفحه 115:

UN: United Nations: سازمان ملل (متحد)

Assist: کمک کردن، یاری رساندن

Local hospitals: بیمارستان های محلی

Battle: مبارزه، نبرد، جنگ

Acute: شدید، حاد

Malnutrition: سوء تغذیه

Carry through: کاری رو با ایستادگی تا آخر به انجام رسوندن

Operations: عملیات

Proper food: غذای مناسب

Sanitary conditions: شرایط بهداشتی

Hardship: سختی، دشواری

Put on with: سر کردن، تحمل شرایطی

Extreme poverty: فقر شدید

Ongoing: دائمی

Drought: خشکسالی

Increasing number of people: تعداد فزاینده ای از مردم /// تعداد در حال افزایشی از مردم

Lay away: کنار گذاشته شدند

Factory closings: بسته شدن کارخانه ها

Isolated: منزوی، تنها

Run away of: تموم کردن چیزی

Staples: کالاهای عمده و اساسی (مورد نیاز خانوارها)

Feed: خوراندن غذا به کسی، خوراک دادن

Ration: جیره ی غذایی

Drug discovery plan: طرح کشف دارو

Tap: استفاده کردن از

Off the coast of Africa: کمی دورتر از ساحل آفریقا

Led by: شکل گذشته ی lead by: که توسط .... رهبری شد/هدایت شد

Negotiate: مذاکره کردن

Agreement: قرارداد

Government officials: مسئولیت دولتی

Through: از طریق

Biodiversity: تنوع زیستی

Healing methods: متدهای درمانی

Heal: شفا پیدا کردن، بهبود یافتن

From a scientific point of view: از یک دیدگاه علمی

Numerous: متعدد

Illness: بیماری

Malaria: مالاریا

Common cold: سرماخوردگی معمولی، زکام

Confident: مطمئن بودن

Economic growth: رشد اقتصادی

 

Authorities: مسئولین ذیصلاح

Outbreak: شیوع بیماری یا یک فاجعه

Mosquito: پشه

Eradication: نابودسازی

Campaign: گروهی از افراد که در کنار هم هدف خاصی رو دنبال می کنن

Restrict: محدودسازی

Leader: رهبر

Gather: گرد هم آمدن، دور هم جمع شدن

Stamp out: از ریشه برکندن، از بین بردن، محو کردن

Decade: دهه

Century: قرن

Millennium: هزاره

Fought: شکل گذشته ی فعل fight به معنی مبارزه کردن با بیماری یا هر چیز دیگه ای

Threat: تهدید

Species: گونه های

Wipe out: محو شدن، نابود شدن

Temperature: دما

Greenhouse: گلخانه ای

Emissions: بازتاب ها، تابشها، انتشار امواج یا نور، تشعشع امواج

Conservation: حفاظت، نگهداری، حفاظت از منابع طبیعی

Conversation: مکالمه، دیالوگ

Biologist: بیولوژیست، زیست شناس

Smog: این ترکیب دوکلمه ی fog و smoke هست: یعنی مه و دود، هوای آلوده به بخار و مه (مثل تهران)

A vast blanket of pollution stretching out across South Asia: توده ی وسیعی از آلودگی که در سرتاسر آسیای جنوبی کشیده شده

Modify: تغییر دادن

Pattern: الگو

Put … at risk: .... رو به خطر انداختن

Famine: قطحی

Refugee camps: کمپ های پناهندگان

Catastrophic: فاجعه بار، فاجعه آمیز

Adequate food: غذای کافی

It is filling ….. to capacity: داره ظرفیت ... رو تکمیل می کنه

 

بحث: بنظر شما برای مرتفع کردن مشکلات جهانی زیرین چه کارهای میشه انجام داد؟ اگر می تونید از افعال عبارتی (دو کلمه ای/سه کلمه ای) استفاده کنید.

Hunger: گرسنگی

Poverty: گرسنگی

Pollution: آلودگی

Illiteracy: بی سوادی

War: جنگ

Disease: بیماری

Destruction of rain forests: نابودسازی جنگل های بارانی

Global warming: گرم شدن جهانی

 

صفحه 116:

Discuss the economic impact of globalization: تاثیر اقتصادی جهانی سازی را بحث کنید

فعالیت A: آیا مردم کشور شما معمولا از جهانی سازی طرفداری می کنند یا رویکردی انتقادگونه نسبت به آن دارند؟ چرا اینگونه است؟

فعالیت B: نوشته ی زیرین را که در ارتباط با جهانی سازی اقتصادی است بخوانید. با کدام دیدگاه موافق هستید؟

pros and cons: مزایا و معایب

transform: تبدیل کردن

Free-flowing global market: بازار جهانی با جریان-آزاد

Chief proponent: طرفدار اصلی

Reduce: کاهش دادن

Cite: اشاره کردن

Prosperity: کامیابی، موفقیت

Life expectancy: امید به زندگی

Integration: یکپارچه سازی

Three billion: سه میلیارد

Average rate: نرخ متوسط

Five percent: پنج درصد

Advocate: طرفدار، وکیل، حامی، طرفدار

Opportunity: فرصت

Home-based businesses: کسب و کارهای خانه-محور (که در خانه انجام می شود)

Cashew: درخت بلارد

Open-air markets: بازارهای برپا شده در فضای آزاد

Via: از طریق

Critic: منتقد

Widen: عریض تر کردن

Gap: شکاف بین دو چیز، فاصله

Sponsor: حامی مالی

Commission: کمیسیون

Social dimensions: ابعاد اجتماعی

To benefit from: بهره بردن از ...

Literate: باسواد /// illiterate: بی سواد

Literacy: باسوادی /// illiteracy: بی سوادی

Unskilled workers: کارگران بی مهارت

Indigenous people: افراد بومی

Furthermore: بنابراین

Ultimately: در نهایت

Threaten: تهدید کردن

Emerging businesses: کسب و کارهای نوظهور

Artisan: صنعتگر

Currently: در حال حاضر

Import: وارد کردن /// export: صادر کردن

Stiff competition: رقابت سخت

It could put them out of business: که ممکنه اون ها رو از کار بی کار کنه

Large-scale manufacturers: تولید کنندگان (در) مقیاس-بزرگ

Superstore: ابرمغازه ای که توش همه چیز پیدا میشه

Crowd out: کسی یا چیزی رو مجبور به ترک محلی کردن

Advances in technology: پیشرفت هایی در تکنولوژی

Combined with: ترکیب شده با، بهمراه

Opposing views: دیدگاه های مغایر هم

Enthusiastic: مشتاق

Availability: در دسترس بودن، دسترس پذیری

Beneficial: سودمند

 

صفحه 117

Standard of living: استاندارد زندگی

Investment money: پول سرمایه گذاری

Employment rate: نرخ استخدام

Unemployment rate: نرخ بیکاری

Income: درآمد

Wage: دستمزد

Salary: حقوق

Pension: حقوق بازنشستگی

Imports: واردات

Exports: صادرات

Adequate: کافی /// inadequate: ناکافی

Flow: جریان

Reliable: قابل اطمینان

Affordable: (از نظر مالی) قابل پرداخت

 

صفحه 118

I’m willing to learn: من تمایل به یادگیری دارم

Accent: لهجه

Dominate: روی کسی یا چیزی ]غلبه/اشراف/تسلط[ داشتن

Maximize: بیشینه کردن /// minimize: کمینه کردن

Neutralize: خنثی کردن // اینکه نزاری چیزی تاثیری بخواد از خودش داشته باشه

Surpass: عدول کردن، تجاوز کردن، بهتر بودن از چیزی، ...

Utilize: به کار بردن، استعمال کردن

 

صفحه 119

Enroll: ثبت نام کردن

Intensive: (سیستم) متمرکز، فشرده

Point out: اشاره به موضوعی کردن

Subtitle: زیرنویس

Custom: آداب و رسوم

Reflection: انعکاس

Unit 9

صفحه ی 98

 

Feasibility: امکانپذیری، امکان اجرا، شدن، شدنی بودن

Future technologies: فناوری های آینده

Describe: توصیف کنید، توصیف کردن

Application: کاربرد

Innovative: نوآورانه

Consider: در نظر بگیرید، در نظر گرفتن

Protect: حمایت کردن، حفاظت کردن، نگهداری کردن

Environment: محیط (زندگی)

Quotation: نقل قول (سخن یک فرد مشهور)

 

الف. این دو نقل قول رو که مربوط به گذشته هست بخونید. بنظر شما این افراد در چه اشتباهی بودند؟

 

1. Everything that can be invented has been invented: هرچیزی که بشه اختراعش کرد، قبلا اختراع شده.

2. There is no reason for any individual to have a computer in his home: هیچ دلیلی برای هیچ فردی وجود نداره که بخواد توی خونه اش یه کامپیوتر داشته باشه.

 

Commissioner: عضو هیئت، مامور عالی رتبه دولت، نماینده، مدیر یک اداره

Patent office: اداره ی ثبت اختراعات

Patent: حق امتیاز انحصاری که به یک فرد بابت ثبت یک اختراع داده می شه. یک جور پروانه یا مجوز استفاده هست.

 

President of Digital Equipment: رئیس شرکت تجهیزات دیجیتالی

President: رئیس

 

د. بحث: چرا فکر می کنید که Duell و Olsen که در رشته ی خودشون متخصص بودند، قادر به پیش بینی آینده نبودند؟ اگر قرار می بود در قالب یک جمله راجع به آینده چیزی بگید، اون چی بود؟

 

صفحه ی 99

 

Discuss: بحث کردن

 

Wouldn’t it be great if there were some way to be flown to another planet?: اگه یه راهی می بود که می شد آدم به یه سیاره ی دیگه پرواز کنه (با هواپیما، یا سفینه ی فضایی یا ...) عالی نمی شد؟

I meant comfortably. Like a tourist: منظورم اینه که راحت سفر کنه. مثل یه توریست.

 

Forget about it. That’s not happening in our lifetime: فراموشش کن. دوره ی ما این اتفاق نمی افته مطمئن باش.

Don’t be so sure: زیاد مطمئن نباش

There was this piece on the news about someone trying to get investors to start up a space tourism company: یه جایی یه بخشی توی خبر بود راجع به یه نفری که می خواست سرمایه گذارها رو بیاره توو کار راه اندازی یه شرکت توریسم فضایی.

There are even a couple of space tourism websites: حتی چندتا وبسایت توریسم فضایی هم هست.

It’s not as far off as you think: اونقدرها هم که فکر می کنی بعید نیست.

Far off: پرت، خیلی دور از ذهن، دوردست، دورافتاده

Yeah, right! Who would invest in that?: آره درس می گی، حالا کی می خواد توو این کار سرمایه گذاری کنه؟

Invest: سرمایه گذاری کردن

The cost would be astronomical: هزینه اش نجومی می شه. خیلی هزینه بر میداره این کار.

And then, to top it off, no one would go: تازشم، از این بالاتر (اگه بخوام کامل کنم)، هیشکی نمی رفت (به یه همچین سفری).

to top it off: to complete it, to finish it

I think you are wrong, lots of people would: فکر می کنم در اشتباهی، خیلی از مردم می رفتن (اگر چنین امکانی براشون فراهم می بود)

I think it would be a great investment: فکر می کنم سرمایه گذاری خوبی می شد.

Well, I think it’s pretty far-fetched: خوب، من فکر کنم یه کم بعیده

Hey, fifty years ago, who would thought we’d be able to do all the things we do today?: هی، 50 سال پیش، کی فکرشو می کرد بتونیم همه ی این کارهایی که امروز می کنیم و انجام بدیم؟

 

د. بحث: چرا Olga فکر می کنه که توریسم فضایی می تونه خیلی بعید هم نباشه؟ چرا Kate فکر می کنه که این امکان بعید بنظر می رسه؟

 

ه. شما چطور؟ بنظر شما، این رخدادهای آینده ی زیرین چه زمانی اتفاق می افتن؟ توی دهه ی بعدی، آخر این قرن، یا هرگز؟

- توریسم فضایی

-  استفاده ی گسترده از فناوری غیروابسته به نفت

- از بین بردن سرطان به عنوان یک تهدید برای سلامت

- استفاده ی گسترده از اتومبیل های پرنده (که پرواز بکنن)

 

Elimination: امحاء، زدودگی، رفع، حذف، دفع، از میان برداشتن، از بین بردن

Eliminate: فعل کلمه ی بالاست.

 

Workplace: محل کار

Transportation: نقل و انتقال

Leisure: اوقات فراغت

 

صفحه ی 100

  

Discuss: بحث کنید، بحث کردن

Feasibility: امکان یک چیزی، امکان پذیر بودن، شدن

Future technologies: فناوری های آینده

Snapshot: یک تصویر لحظه ای از یک چیزی، موضوعی، ...

Article: مقاله، یک متن نوشتاری راجع به یک موضوعی

Passive forms: فرم های مجهول (چون ما توی انگلیسی جملات معلوم و مجهول داریم)

He was internationally renowned for his science fiction and adventure stories: او از لحاظ بین المللی (در سراسر جهان، در میان همه ی ملت ها) برای داستان های حادثه ای (ماجراجویی) و علمی تخیلی ش معروف بود.

Renowned: معروف

Science fiction: علمی تخیلی

Adventure: حادثه ای، ماجراجویی

many of which: که بسیاری از اون ها

dealt with: شکل گذشته ی فعل deal with هست به معنی سر و کار داشتن با، به موضوعی رسیدگی کردن

exploration: کشف، اکتشاف، کاوش، پویش

interior: قسمت های داخلی، درون، داخل، داخلی، دور ازکرانه

exterior: قسمت های بیرونی، بیرون، خارج، خارجی

Outer space: فضای خارج از جو زمین یا هوا، فضاهای خارجی

Outer: خارج، خارجی

Inner: داخل، داخلی

External: خارجی

Internal: داخلی

Interest: علاقه، گرایش به چیزی

developing science and technology:

1)     اگر develop اینجا فعل باشه: توسعه ی/(پیشرفت) علوم و فناوری

2)     اگر developing اینجا صفت باشه: علوم و فناوری در حال توسعه/ پیشرفت

How people would be affected: چطور مردم تحت تاثیر قرار می گرفتند

Contemporary: معاصر

Scientific innovation: نوآوری علمی

Potential: پتانسیل

Human benefit: مزیت برای انسان

Destruction: ویرانی، خراب کردن، تخریب، ... .

Novel: رمان

League: خیلی جالبه که معنی اصلی این کلمه همون لیگ که توی فوتبال می گیم هست یعنی مجموعه ای از افراد (گروه ورزشی) اما اینجا در عبارت twenty thousand leagues under the sea: منظور همون 20 هزار فرسنگ زیر دریا شنیدی؟ همونه، دقیقترش یک واحد راه پیماییه که تقریبا معادل 3 مایل روی زمین یعنی حدود 4848 متر زمینی و یا سه مایل دریایی که حدود 5556 متر مسافت در دریاست. J

Express: بیان کردن، مفهومی رو بیان کردن

 

Optimism: خوشبینی

Pessimism: بدبینی

Optimist: (آدم) خوش بین ... he is an optimist

Pessimist: (آدم) بدبین

Optimistic: همون خوش بین هست اما باید در نقش صفت به کار بره توی جمله ... he has an optimistic view

Pessimistic: همون بد بین هست اما باید در نقش صفت به کار بره توی جمله

Through new technologies: از طریق (بواسطه ی) فناوری های جدید

Hero: قهرمان

Scientist: دانشمند

Unknown places: مکان های ناشناخته، مکان های نامعلوم

To gain knowledge: برای کسب دانش

That will benefit humanity: که به سود بشریت هست

Benefit: سود رسوندن

In his later works: توی کارهای اخیرش

Extremely: به شدت، بسیار، بی نهایت

Portray: نشان دادن، به تصویر کشیدن، مجسم کردن

Scrupulous: محتاط، وسواس، کسی که توی کارهاش وسواس و دقت زیادی داره

Unscrupulous: کسی که رفتار غیرمنصفانه و غیرصادقانه ای داره، آدم بی مران، آدم بی پروا، کسی که خوبی و بدی براش مطرح نیست

And willing to …: اینجا willing to یعنی تمایل به انجام کاری داشتن = متمایل هست به ... .

Allow: اجازه دادن

Scientific discoveries: کشفیات علمی

Inventions: اختراعات

War: جنگ

Destruction: تخریب و ویرانی

Although: گرچه، اگرچه

Beloved storyteller: یک قصه گوی محبوب (مورد علاقه)

Verne will always be credited with having foreseen the invention of many modern machines and technologies: ژول ورن به این دلیل که اختراع فناوری ها و ماشین های مدرن بسیاری رو پیش بینی کرده (در زمان خودش) همیشه مورد قبول خواهد بود (یعنی همواره حتی انسان های نسل بعد هم بهش احترام می گذارن بابت این کارش).

Credit: اعتبار، ... .

Foresee, foresaw, foreseen: 3 فرم مختلف فعل foresee به معنی پیش بینی کردن

 

Predicted by Verne: مواردی که توسط ورن پیش بینی شده بود

Long-distance travel by balloon: سفر مسافت زیاد با بالن

Interplanetary travel: سفر بین سیاره ای

Moon landing: نشستن (فرود آمدن) روی کره ی ماه

Electric engine: موتور برق

Tank: تانک

Picture telephone: تلفن تصویری

Scuba-diving gear: وسایل غواصی

Helicopter: هلیکوپتر

Satellite: ماهواره

 

ب. فکر می کنید ژول ورن چطوری این همه تکنولوژی های آینده رو رویاپردازی می کرد؟ امروز چه فناوری های آینده ای دارند پیش بینی می شن (در حال پیش بینی شدن هستن)؟

 

Envision: خیالپردازی کردن، خیالبافی کردن، در رویا دیدن

 

The active voice: فرم فعلی معلوم

The passive voice: فرم فعلی مجهول

 

توضیح مختصر: ما برای هر زمان معلومی یک حالت مجهول داریم. توی صفحه ی 100 باید شیوه ی مجهول کردن زمان آینده ی ساده رو بدونیم که اینجوریه.

 

I will link the appliances to each other: من این وسایل الکتریکی رو به همدیگه متصل می کنم (معلوم).

The appliances will be linked to each other: این وسایل الکتریکی به هم متصل خواهند شد (مجهول).

 

زمان آینده ی ساده (حالت معلوم) که از will + base form یعنی will و شکل ساده ی فعل بوجود می آد.

زمان آینده ی ساده (حالت مجهول) از will + be + p.p یعنی will be و شکل سوم همون فعل بوجود می آد.

 

I am going to make our lives easier: قصد دارم زندگی هامون رو راحت تر کنم (معلوم)

Our lives are going to be made easier: زندگی هامون راحت تر می شن (مجهول)

 

توی مثال های معلوم بالا، کلمات آبی رنگ همون مفعول جمله هستن که به اول جمله ی مجهول آورده شدن و نقش فاعل جمله ی مجهول رو بازی می کنن. پس مفعول جمله ی معلوم تبدیل میشه به فاعل جمله ی مجهول.

مجددا اون بخش هایی که قرمز رنگ هستن توی جمله های معلوم همون ساختار زمانی اصلی جمله هستن که زمان رو شکل می دن، آدم با نگاهی به این قسمت می فهمه که کل این جمله الان در چه زمانی هست. برای مجهول کردن این زمان ها، برای هر زمان یک قاعده ی خاصی وجود داره که فرض مثال برای be going to باید در جمله ی مجهول be going to be + p.p باشه منظور am/is/are going to be + p.p همین.

 

وقتی می گیم فعل to be منظومون فرم های مختلف این فعل هست یعنی:

برای زمان حال: am / is / are

برای زمان گذشته: was / were

برای زمان آینده: will be

برای زمان آینده در گذشته: would be

 

خوب همونطوریکه ما در لحظه ی حرف زدن با استفاده از am/is/are going to از آینده حرف می زنیم. باید راهی وجود داشته باشه که بتونیم در لحظه ی حرف زدن راجع به کاری که در آینده ی دیروز قرار بوده انجام بدیم یا قرار بوده انجام بشه هم حرف بزنیم. برای این کار از ساختار was/were going to استفاده می کنیم. و خوب کاملا روشن هست که برای حالت مجهول باید was/were going to be + p.p رو استفاده کنیم.

 

Humans were going to control the nature: انسان های قصد داشتن طبیعت رو کنترل کنن (معلوم)

The nature was going to be controlled by humans: طبیعت می رفت که توسط انسان ها کنترل بشه (مجهول)

 

توی مجهول کردن باید دقت داشته باشیم که فرم to be بر حسب فاعل جمله استفاده میشه، الان توی جمله ی بالا the nature مفرد هست یعنی it هست و ما میدونیم که برای he یا she یا it یا I باید از was استفاده کنیم. واسه همینه که می گیم the nature was …. توی حالت معلوم به این دلیل were اومده که ما قبلش فاعل humans رو داریم و ما می دونیم که معادل they هست و ما برای they, we, you از were استفاده می کنیم.

 

ما 4 طبقه ی 4 تایی زمان داریم.

1)     طبقه ی زمان حال

1-1) حال ساده

2-1) حال استمراری

3-1) حال کامل

4-1) حال کامل استمراری

2)     طبقه ی زمان گذشته

1-2) گذشته ی ساده

2-2) گذشته ی استمراری

3-2) گذشته ی کامل

4-2) گذشته ی کامل استمراری

3)     طبقه ی زمان آینده

1-3) آینده ی ساده

2-3) آینده ی استمراری

3-3) آینده ی کامل

4-3) آینده ی کامل استمراری

4)     طبقه ی زمان آینده در گذشته

1-4) آینده در گذشته ی  ساده

2-4) آینده در گذشته ی استمراری (که خیلی از این کم استفاده میشه)

3-4) آینده در گذشته ی کامل

4-4) آینده در گذشته ی کامل استمراری

 

حال زمان آینده در گذشته که طبقه ی 4 یا همون آخرین طبقه هست 2 کاربرد اصلی داره که یکی از کاربردهاش زمانیه که بخواهیم راجع به کاری که در آینده ی گذشته قرار بوده اتفاق بیفته حرف بزنیم. مثلا:

They would take the spaceships into outer space: اونها می خواستن سفیه های فضایی رو به فضا ببرن (معلوم)

The spaceships would be taken into outer space: سفینه های فضایی قرار بوده به فضا برده شن (مجهول)

 

ساخت آینده در گذشته ی ساده کاملا شبیه زمان آینده ی ساده هست.

 

در آینده ی ساده (معلوم):                    will + base form

در آینده در گذشته ی ساده (معلوم):    would + base form

 

در آینده ی ساده (مجهول):                 will + be + p.p

در آینده در گذشته ی ساده (مجهول):    would + be + p.p

 

Be going to و حالت های معلوم و مجهول اون در زمان های حال و گذشته:

 

حال (معلوم):        am/is/are going to + base form

حال (مجهول):         am/is/are going to + be + p.p

 

گذشته (معلوم):     was/were going to + base form

گذشته (مجهول):      was/were going to + be + p.p

 

نکته: اگر دقت کرده باشی توی جملات مجهول کننده ی کار مشخص نیست حالا یا برامون مهم نبوده که نگفتیم یا اصلا ضرورتی نداشته. اما اگر بخواهیم اشاره ای به کننده ی کار داشته باشیم می تونیم بعد از حرف by اون رو اشاره کنیم. مثلا

 

Humans were going to control the nature: انسان های قصد داشتن طبیعت رو کنترل کنن (معلوم)

The nature was going to be controlled by humans: طبیعت می رفت که توسط انسان ها کنترل بشه (مجهول)

به این عبارتی که بعد از by می آید و خود حرف by با همدیگه اصطلاحا میگن: by-phrase

 

از حالت مجهول مخصوصا در مقالات و ژورنال های علمی و تحقیقاتی و اکتشافی زیاد استفاده میشه موقعی که مولف یا محقق نمی خواد بگه من ادعا می کنم که من کشف کردم که من دریافتم که. چون درست نیست. بنابراین میاد از ساختار مجهول استفاده می کنه و فقط نتایج تحقیقات رو میگه مثلا اینجوری:

The findings of the present research indicate that spaceships will be taken into a new planet: یافته های تحقیق حاضر حاکی از اون هستند که سفینه های فضایی به سیاره ی جدید برده می شن (توسط کی؟ مهم نیست)

 

یه زمانی هم هست توی طبقه ی آینده که بهش می گن آینده ی کامل (future perfect):

I will have finished my homework when you arrive: وقتی که بیای، تکالیفمو انجام دادم.

یعنی اگر 2 کار رو در آینده تصور کنیم که یکی بعد از دیگری انجام خواهد شد. انجام دادن تکالیف اول انجام میشه و بعدش شما می رسی. یعنی قبل از اینکه شما برسی در آینده کار اول انجام خواهد شد.

حالا این حالت معلوم بود. برای مجهول کردن ساختار به این صورت هست:

 

By 2025, the company will have started the commercial space travel: تا قبل از اینکه به سال 2025 برسیم، شرکت، سفارهای فضایی تجاری رو راه اندازی خواهد کرد (معلوم).

By 2015, the commercial space travel will have been started: تا قبل از اومدن سال 2015، سفرهای فضایی تجاری راه اندازه خواهد شد (مجهول).

حالا اگر که بخوایم بگیم توسط چه کسی می تونیم بعد از by بیاریم که اینجوری میشه:

By 2015, the commercial space travel will have been started by the company

 

پس:

آینده ی کامل (معلوم): will + have + p.p

آینده کامل (مجهول): will + have + been + p.p

 

فعالیت د صفحه ی 100. چهار جمله ی معلوم رو به مجهول تبدیل کنید (پاسخ ها در پایین).

1. Household chores will be done by robots

2. Heating and air-conditioning will be turned on and off by the computers

3. Appliances will be linked to the internet by the space-age wiring

4. Your home will be fully powered by the solar energy

 

Kit: بسته ی لوازم

First-aid kit: جعبه ی کمک های اولیه

 

صفحه ی 101

 

فعالی ای: مطالب مربوط به تعدادی از پیش بینی های ناموفقی که در گذشته عنوان شده (و الان به حقیقت نپیوسته) رو بخونید. به همراه همکلاسیتون، تبلیغی رو برای یک پیش بینی طراحی کنید. از حالت مجهول فعل استفاده کنید و مزیت آینده ی این فناوری رو توضیح بدید.

 

It sounded like a good idea at the time: در اون زمان ایده ی خوبی به نظر می رسید.

Flying car: ماشین پرنده

Prototype: نمونه ی اولیه، نمونه ی نوعی، نمونه ی آزمایشی، مدل اولیه، پیش الگو

It had circled San Diego, California, for one hour and eighteen minutes: بمدت یک ساعت و 18 دقیقه دور سان دیگو از ایالت کالیفرنیا رو زد (یعنی توی هوا دور این شهر می چرخید).

Maker: مخترع، سازنده

Predict: پیش بینی کرد

A commercial success: یک موفقیت تجاری

The flying car never caught on: ماشین پرنده هرگز مورد استقبال گسترده قرار نگرفت (یا این ایده هرگز نگرفت)

To catch on: to become popular، to become widespread

 

Cryonics: فرآیند منجمد کردن (یخ کردن) بدن انسان ]در زمان مرگ[ برای برگردوندنش به زندگی در زمانی در آینده و به علمی یا شاخه ای از فیزیک که میاد تاثیرات دماهای پایین رو روی چیزها مطالعه می کنه cryogenics گفته می شه.

 

Mortal: فانی

Mortality: فناپذیری

Immortal: غیرفانی

Immortality: فناناپذیری

1960s: این s نشون دهنده ی دهه (decade) هست و 1960s یعنی دوره ی زمانی بین سال های 1960 تا 1969 که 10 سال (یک دهه) رو تشکیل می دن. ما 1965s نداریم. دهه همیشه از سال های راسی مثل s1910و s1920و s1930 و ... شروع میشه.

argued that: اینطور بحث کرد که

fatal: کشنده، مهلک ]تلفظ میشه: فِی تال[

Illness: بیماری

Frozen: شکل سوم فعل freeze هست به معنی منجمد کردن، یخ کردن ] freeze, froze, frozen [

Die: (فعل) مردن

Died: مُرد

Death: (اسم) مرگ

Cure: علاج، درمان

Found: شکل سوم فعل find یه معنی پیدا شدن ] find, found, found [

Then: اونوقت

It could then be thawed: اونوقت می تونست از حالت یخ در بیاد یعنی یخش آب بشه (دقیقا برعکس فعل freeze هست)

Thaw: آب شدن یخ، از حالت منجمد در اومدن

Permit: اجازه دادن

Beyond: در ورای

The technology never took off: این فناوری هرگز اجرا نشد.

 

Rocket-delivered mail: نامه ای که با یک راکت (نوعی موشک) تحویل داده شد

A rocket carrying 3000 letters was launched from a submarine: راکتی که 3000 نامه رو با خودش حمل می کرد از یک زیردریایی پرتاب شد

Carry: حمل کردن

Launch: پرتاب شدن

Lunch: نهار

Submarine: زیردریایی

U.S naval station: پایگاه دریایی آمریکا

Florida: ایالت فلوریدا واقع در جنوب شرقی آمریکا

Some people believed the age of rocket-delivered mail had begun: بعضی از مردم بر این باور بودن که عصر نامه رسانی از طریق راکت شروع شده بود.

Age: در اینجا به معنی عصر هست

But rocket delivered mail was a bust: اما این روش نامه رسانی یک شکست بود.

Bust: معنی اصلی این فعل همون دستگیر کردن هست.

 

Scent: بو، عطر، رایحه

Mystery: راز

Visual images: تصاویر بصری

Releases of odors: رها کردن عطر در فضا

Odor: بو، عطر .... کلمه ی odorous یه معنی بدبو هست. حالا بدبو اگر که نه منظور اینه که یه بویی می ده که جالب نیست.

Movie-maker: سازنده ی فیلم

Predict: پیش بینی کردن

Smell-O-vision: بو و دید

It was a flop: واقعا یک شکست بود. یه منزله ی یک شکست محسوب می شد. It was a real flop

You’ll be surrounded by the smells of the scenes on the screen: بوهای صحنه های فیلم روی دیوار (تئاتر، سینما) تو رو احاطه می کنن.

Surround: محاصره کردن، احاطه کردن، دور چیزی رو گرفتن

 

اف. بحث: چرا فکر می کنید که هر کدوم از این ایده ها نتونستن بگیرن؟

 

Feasibility: شدن، امکان پذیر بودن

Restate: از نو گفتن، عبارتی رو با کلمات دیگه بازنویسی کردن، دو باره بیان کردن، مجددا بیان کردن، تصریح کردن

Quotation: نقل قول، نقل بیان، گفتن جمله ی کسی در حین یک سخنرانی یا ... .

Rewrite: بازنویسی کردن

 

Ordinary people will one day purchase picture telephones: افراد معمولی روزی تلفن تصویری می خرند

Purchase: خریداری کردن

People are going to take trips to outer space some day: مردم روزی به فضا سفر می کنند.

The military will use tanks in the future: ارتش در آینده از تانک استفاده می کنه

Scuba-diving gear will protect divers searching for undersea treasures: لباس غواصی از غواصانی که در جستجوی گنجینه های زیردریا هستند محافظت می کنه.

Scuba-diving: غواصی

Gear: لباس

Protect: محافظت کردن

Diver: غواص

Undersea: زیر دریا

Treasure: گنجینه

 

بحث: فکر می کنید چه فناوری های آینده ای بگیرن؟ شما حول استفاده از علم و فناوری در آینده خوش بین هستید یا بدبین؟ چرا؟

 

صفحه ی 102

 

کاربردهای فناوری های نوآورانه رو توصیف کنید

Application: کاربرد

Innovative technologies: فناوری های نوآورانه

 

You know they say that with cloning, couples who haven’t been able to have kids will be able to: می دونی، می گن که با لقاح مصنوعی (غیرجنسی) زوج هایی که نتونستن صاحب فرزندی بشن می تونن.

If you ask me, I think that’s pretty scary: اگه از من بپرسی، من می گم خیلی ترسناکه

Really? How come?: واقعا؟ چرا؟

 

فرق how come و why: ]در این هست که بعد از how come از فعل کمکی استفاده نمی شه و جمله به صورت خبری استفاده میشه اما جمله بصورت سوالی پرسیده میشه[

Why do you want to go there?: چرا می خوای بری اونجا؟

How come you want to go there?: چرا می خوای بری اونجا؟

 

Well, it’s like opening a can of worms: خوب، مثل این می مونه که آدم چوبی رو بزاره توی کندوی زنبور عسل (منظور اینه که آدم باعث ایجاد دردسر و مشکلاتی می شه)

Can of worms: یه قوطی از کِرم ها (اما اینجا یک idiom یا اصطلاح هست) که یعنی ایجاد دردسر کردن

I mean, even if cloning were permitted for a good purpose, who’s to say it wouldn’t then be used for something bad?: منظورم اینه که ، حتی اگه این لقاح مصنوعی برای یک هدف خوبی مجاز بشه، کی می گه بعدش ممکن نیست برای یک چیز بدی استفاده بشه ازش؟

True, but people have always said that about new things: درسته، ولی مردم همیشه راجع به چیزهای جدید همین حرف ها رو زدن و می زنن

 

Ways to express a fear of consequences: راه هایی برای بیان ترس از عواقب (نتیجه) ی یک چیز

It’s like opening a can of worms: چوب توی کندوی زنبورها کردن

It’s like playing with fire: با دم شیر بازی کردن

It’s like opening Pandora’s box: مثل باز کردن جعبه ی پاندورا می مونه (پاندورا، اسم زنیه که یه جعبه ای رو باز می کنه و شر رو وارد دنیا می کنه (برطبق افسانه شناسی) اشاره به یک چیز یا مشکلی داره که اگر فعال بشه، مشکلات عدیده ی غیرقابل حلی رو ایجاد می کنه.

It’s a slippery slope: این راه به جاهای خوبی نمی بره آدمو: مسیری که به مشکلات منتهی میشه یا اشاره به شرایطی داره که احتمالش هست که به موقعیت بد یا عادت بدی منجر بشه.

Remote surgery: جراحی راه دور

Artificial intelligence: هوش مصنوعی

Computer chip implants: ایمپلنت هایی از جنس چیپ کامپیوتری

Human cloning: لقاح مصنوعی و تولید مثل انسان ها

Genetic engineering: مهندسی ژنتیک

 

Operation: عمل جراحی (surgery)

Surgeon: جراح

At a distant location: در یک مکلن راه دور

Designed: طراحی شده

Brain: مغز

Make decisions: گرفتن تصمیمات، تصمیم گیری (= decision making)

Electronic chips: چیپ های الکترونیکی

Placed under the skin: که در زیر پوست قرار داده میشن

In order to: بمنظور

Identification: عملیاتی شناسایی

To make … easy : ...... رو راحت تر کردن

Foolproof: عاری از خطا، محفوظ از خطا (متدی که که منجر به موفقیت می شه)

Cell: سلول

Artificially: بطور مصنوعی

Developing: رشد دادن

Exact: دقیق

Living copy of that body: کپی زنده ای از اون بدن

Structure of genes: ساختار ژن ها

Specific purposes: اهداف خاص

  

صفحه ی 103

 

جملات شرطی که بطور کلی 7 دسته هستند که 3 دسته از اون ها قبلا اشاره شد. حالا یک بار دیگه برای مرور بطور تیتروار اینجا آورده شده:

شرطی نوع اول - حال (واقعی): if it is sunny, I will go out

(if-clause: حال ساده result-clause: آینده ی ساده)

شرطی نوع دوم حال (غیرواقعی): if I had enough talent, I would be a pianist

(if-clause: گذشته ی ساده result-clause: آینده در گذشته ی ساده)

 

شرطی نوع سوم - گذشته (غیرواقعی): if I had had enough money, I would have bought that car

(if-clause: گذشته ی کامل result-clause: آینده در گذشته ی کامل)

 

حالا در قسمت گرامر اینجا میگه که حالت مجهولِ فعل می تونه هم در if-clause و هم در result-clause جملات شرطی چه نوع دوم (present unreal) و چه سوم که غیرواقعی (past unreal) هستند اتفاق بیفته.

 

شرطی نوع دوم (مجهول): if they implanted chips in all credit card users, signatures would not be required: اگه اونا برای همه ی کاربران کارت اعتباری چیپ امپلنت می کردن (که نکردن) ]منظورش به همین الان هست، یعنی اگه همین الان اون ها ایمپلنت می شدن[، دیگه به امضا نیازی نمی بود (که الان هست)

 

خوب اینجا همونطوریکه می بینیم if-clause یا جمله ای که با if شروع می شه جمله ی معلوم هست (زمان گذشته ی ساده ]چون شرطی نوع دوم هست[ ولی result-clause جمله ی مجهول هست که زمانش آینده در گذشته ی ساده هستش و در ادامه توضیح می دم.

 

آینده در گذشته ی ساده (معلوم): I would require signatures = من به امضا نیاز پیدا کرده بودم (الان)

آینده در گذشته ی ساده (معلوم) ]جمله منفی[: I would not require signatures = من به امضا نیاز پیدا نمی کردم (الان)

 

آینده در گذشته ی ساده (مجهول): signatures would be required (by me) = به امضا نیاز پیدا می شد (الان)

آینده در گذشته ی ساده (مجهول) ]جمله منفی[: signatures would not be required (by me) = به امضا نیازی پیدا نمی شد (الان)

 

برای شرطی نوع سوم هم که داره راجع به گذشته حرف می زنه همینجوریه یعنی من همین جملات بالا رو می برم به شرطی نوع سوم.

 

آینده در گذشته ی کامل (معلوم): I would have required signatures = من به امضا نیاز پیدا می کردم (گذشته)

آینده در گذشته ی کامل (معلوم) ]جمله منفی[: I would not have required signatures = من به امضا نیاز پیدا نمی کردم (گذشته)

 

آینده در گذشته ی کامل (مجهول): signatures would have been required (by me) = به امضا نیاز پیدا می شد (گذشته)

آینده در گذشته ی کامل (مجهول) ]جمله منفی[: signatures would not be have been required (by me) = به امضا نیازی پیدا نمی شد (گذشته)

 

فعالیت اف. جملات غیرواقعی زیر رو بخونید. سپس جملات شرطی رو با نظر خودتون ایجاد کنید. و از حالت مجهول فعل (passive form)  در if-clause استفاده کنید. در ادامه 7 جمله ی ارائه شده در کتاب به شرطی نوع دوم برده شدن.

1. if chips were implanted into our bodies at birth, …. .

2. if genetic engineering was prohibited, …. .

3. if human cloning was permitted, … .

4.  if the airplane wasn’t invented, …. .

5. if the dinosaur wasn’t made extinct, … .

6. if the written language was never developed, …. .

7. if the electricity wasn’t discovered, …. .

 

برای result-clause همونطوریکه می دونیم باید از زمان آینده در گذشته ی ساده (یعنی would+base form) استفاده کنیم. در if-clause های بالا از زمان گذشته ی ساده (حالت مجهول) استفاده شده.

 

گذشته ی ساده (معلوم): we prohibited the genetic engineering

گذشته ی ساده (مجهول): genetic engineering was prohibited (by us)

 

 

همونطوریکه پیداست برای مجهول کردن یک زمان گذشته ی ساده ی معلوم باید از was/were + p.p استفاده بشه.

 

صفحه ی 104

 

Future trends: گرایش های آینده (اینکه مردم در آینده تمایل به خرید چه چیزهایی دارن یا اینکه چه رفتارهایی رو بروز می دن)

Statistic: آمار

Demographic: وابسته به آمارگیری (اطلاعات مربوط به افرادی هک در یک ناحیه ی خاص زندگی می کنند)

Rate: نرخ

Trend: گرایش کلی که بر حسب اون یک موقعیت تغییر یا رشد می کنه

 

Represent: نمایانگر چیزی بودن، نشان دهنده ی چیزی بودن

Indicates that: حاکی از آنست که

Prisoner: زندانی

Escape: فرار کردن (از زندان و ...)

Tendency: میل و گرایش به چیزی

Tourism: توریسم

State: ایالت

Increase: افزایش پیدا کردن

Decrease: کاهش پیدا کردن

Monitor: در نقش فعلی به معنی نظارت و کنترل کردن

Drug use: استفاده از مواد (مخدر)

Recent: اخیر

Reverse: معکوس کردن

Opposite direction: جهت مخالف

Rising taxes: مالیات های در حال افزایش

Excerpted from …: برگرفته شده از ...

 

Crime rate: نرخ جرم

Birthrate: نرخ تولد

Literacy rate: نرخ باسوادی

Fertility rate": نرخ باروری

Divorce rate: نرخ طلاق

Reproduce: تولید مثل، تکثیر

Population growth: رشد جمعیت

Life expectancy: امید به زندگی (عمر متوسط)

Marriage trends: گرایش به ازدواج

Mortality rate: نرخ فوت (مرگ و میر)

Unemployment rate: نرخ بیکاری

 Illiteracy rate: نرخ بیسوادی

 

صفحه ی 105

فعالیت دی. جمله ها رو بخونید. به سخنرانی (lecture) یک بار دیگه گوش کنید. دور کلمه یا عبارتی که به بهترین نحو هر جمله رو تکمیل می کنه بر طبق اطلاعاتی که در این سخنرانی ارائه شده خط بکشید.

 

Impoverished countries: کشورهای فقیر

Undeveloped countries: کشورهای توسعه نیافته

Underdeveloped countries: کشورهای کمتر توسعه یافته

Developing countries: کشورهای در حال توسعه

Developed countries: کشورهای توسعه یافته

Overdeveloped countries: کشورهای بیشتر توسعه یافته

 

AIDS mortality: مرگ و میر بر اثر بیماری ایدز

 

فعالیت ای: آیا هیچیک از آمارهای مربوط به سرشماری های مرتبط با دنیای آینده شما رو نگران می کنه؟ چرا و چرانه؟

 

Government: دولت

Politics: سیاست

Media: رسانه

Education: تعلیم و تربیت، تحصیلات، آموزش و پرورش

 

Predict: پیش بینی کردن

Consequences: عواقب، پی آمد

  

صفحه ی 106

 

روش هایی رو برای محافظت از محیط در نظر بگیرید

 

الف. بعضی از روش هایی که ما می تونیم توسط اون ها انرژی و آب رو ذخیره کنیم (یا درشون صرفه جویی کنیم) کدوم ها هستند؟

ب. این متن رو بخونید. نظرتون راجع به مراحلی که آژانس معاملاتی اتخاذ کرد چیست؟

 

Deal: معامله

Dealer: معامله گر

Dealership: آژانس معاملاتی، کسب و کار یا تجارتی که محصولات یک شرکت خاص رو به فروش می رسونه، مخصوصا ماشین ها رو.

 

اولین آژانس معاملاتی سبز جهان

Dealer facility: تجهیزات معامله

Sweden: سوئد

 

Northern: شمالی

Southern: جنوبی

Eastern: شرقی

Western: غربی

 

It is expected to pave the way for other green facilities worldwide: ازش اینطور انتظار می ره که راه رو برای دیگر تجهیزات سبز در سرتاسر جهان هموار کنه.

The project was developed by Ford dealer : این پروژه توسط Ford dealer طراحی شد. (همونطوریکه پیداست این جمله مجهول هست و زمان این جمله هم گذشته ی ساده هست. اگر بخوایم اینو بصورت معلوم بنویسیم باید مفهول جمله ی مجهول یعنی Ford dealer رو بیاریم اول جمله ی معلوم خودمون یعنی به فاعل جمله ی معلوم خودمون تبدیل کنیم که میشه: The Ford dealer developed the project

In conjunction with: در همکاری با (در شراکت با)

 

Car dealership: معملات ماشین

Gas station: پمپ بنزین

Challenging: چالش برانگیز

Goal: هدف

Conserve: همون کلمه ی کنسرو که توی فارسی استفاده می کنیم از این اومده یعنی محافظت کردن، نگهداری کردن

Resource: منابع

Renewable energy: انرژی تجدیدپذیر

To meet energy demands: برای مرتفع کردن نیازمندی های انرژی

Reduce: کاهش دادن

Energy consumption: مصرف انرژی

Consume: مصرف کردن

by 70-60%: تا 70-60%

Green technologies: فناوری های سبز (منظور فناوری هایی که به محیط آسیب نمی رسونه)

The car showroom building: ساختمان نمایشگاه ماشین

Collect: جمع آوری کردن، گردآوری کردن

Heat energy: انرژی گرما

Within the earth: در درون زمین

Solar collectors: صفحات جذب و ذخیره کننده ی انرژی از خورشید (صفحات خورشیدی)

that absorb the energy: که انرژی رو جذب می کنند

in addition: علاوه بر این

they are all linked by pipes: آن ها همگی توسط لوله ها به هم متصل هستند

it carries heat from one building to another: گرما رو از یک ساختمان به ساختمان دیگه منتقل می کنه (حمل می کنه)

carry: حمل کردن

Excess heat: حرارت مازاد

Lighting: نورپردازی، روشن سازی، نورافکنی، روشنایی، احتراق

Provide: فراهم کردن، تهیه کردن

Augment: تقویت کردن، افزودن، زیاد کردن

Electricity: الکترسیته، برق

National Power Company: شرکت ملی برق

The power is generated by a local wind generator: برق توسط یک ژنراتور باد محلی تولید می شود.

This cuts down on: این کار از .... می کاهد.

The amount of power that needs to be purchased: میزان برقی که می بایست خریداری بشه

Skylight: نورگیر کف بامی، پنجره ی سقفی، پنجره ی شیروانی، پنجره ی هوارسان سقف

Install: نصب کردن

Public water supply: منبع آب عمومی

Rainwater: آب باران

For other uses: برای استفاده های دیگر

Filter: فیلتر شدن

Reuse: استفاده ی مجدد

Demand: درخواست

Materials: مصالح

Construction: ساختمان، ساختن

Recycle: بازیابی

Waste and pollution: پسماند و آلودگی

Living plants: گیاهان زنده

Circulate: به گردش در آوردن، به جریان انداختن

Ventilation system: سیستم تهویه

The entire staff: کل پرسنل

The entire staff has been educated: به کل پرسنل آموزش داده شده که .... .

نکته ی جالبی که اینجا هست اینه که بعد از اسم جمع staff از فعل سوم شخص (مفرد) استفاده میشه یعنی ما نمی گیم have been می گیم has been.

Environmental matters: مسائل محیطی

So that: تا اینکه، بگونه ای که

They are committed to …: آن ها متعهد به ... هستند.

Environmental goals: اهداف محیطی

 

Glossary: واژه نامه، مجموعه لغات فنی، فهرست لغات

Renewable: تجدیدپذیر

Consumption: مصرف

Pipes: لوله ها

Generator: ژنراتور، دستگاهی که generate (تولید) می کنه.

Recycle: بازیافت

 

فعالیت سی. هر جمله رو که مربوط به پروژه ی منطقه ی سبز (GreenZone) هست، کامل کنید.

 

صفحه ی 107

 

فعالیت دی. جدول پایین رو که مربوط به سیستم های GreenZone هست رو برطبق متن پر کنید. منابع انرژی رو برای هر سیستم بنویسید و فرآیند رو توضیح بدید.

 

فعالیت ای. به پرسش ها بر اساس اونچه که از این متن یاد گرفتید و از دانش عمومی خودتون پاسخ بدید.

 

فعالیت اف. چرا فکر می کنید که یک شرکت ماشین سازی، یک پمپ بنزین، یا یک رستوران فست-فود ممکنه به معماملات سبز گرایش داشته باشه؟ چه عاملی می تونه یک شرکت رو ترغیب به طراحی پروژه هایی مثل این بکنه؟

 

گام 1. کار گروهی. این خودآزمایی را تکمیل و بحث کنید. پاسخگویی شما چه تفاوتی با بقیه داشت؟ بر طبق این خودآزمایی چه کسی از نظر محیطی آگاه هست (منظور اینکه چه کسی محیط براش اهمیت داره؟ یا به محیط اهمیت میده)

 

Energy-efficient appliances: اون وسایل برقی که از نظر مصرف انرژی مقرون بصرفه هستن.

Brick: آجر

Reservoir tank: مخزن ذخیره ی آب

Pre-soak: از قبل آب بکش

Fluorescent light bulbs: لامپ های فلوئورسان

Public transportation: وسائل نقل و انتقال عمومی

 

گام 2. نظرتون در مورد نکاتی که در این خودآزمایی آورده شده بود چیه؟ آیا فکر می کنید که هیچ کدوم از اون ها ایده های عملی هستند یا فقط وقت تلف کننده هستند؟ چرا؟ آیا فکر می کنید مهمه که از محیط برای آینده گان حفاظت کنیم؟ چرا و چرا نه؟ 

Unit 8

 

صفحه 86

Humor: شوخی، شوخ طبعی

Laughter: خنده

Health benefits: مزایایی که برای سلامتی داره

Funny: بامزه

Limits of humor: حد و حدود شوخی

 

الف. به شکل های کارتونی نگاه کنید. بنظرتون هیچکدومشون بامزه هستند؟ چرا هستند؟ چرا نیستند؟

 

Complain about: راجع به چیزی گلایه کردن

No matter how busy I am: مهم نیست چقدر سرم شلوغ باشه

We can’t switch to another channel: نمی تونیم بزنیم یه کانال دیگه

Switch: تغییر از حالتی به حالت دیگه

 

ب. فکر می کنید هر کدوم از این شکل های کارتونی چه موضوعی رو مورد بررسی قرار می ده؟ جدول رو کامل کنید و انتخاب هاتون رو توضیح بدید. بعد بگید که از نظر شما کدوم یکی بامزه ترینه و چرا؟

 

Frustration: ناکامی، استیصال، اینکه آدم ندونه چیکار باید بکنه در مواجهه با یک مشکل

 

صفحه ی 87

So how did the meeting go؟ = خوب، ملاقات چطوری پیش رفت؟

Embarrassing: شرم آور، مایه ی خجالتی من شد

I’m sneaking in, trying not to get noticed: دارم قایمکی/یواشکی می رم داخل، سعی می کنم کسی متوجه نشه

 

Sneak in: قایمکی وارد جایی شدن

Notice: متوجه چیزی شدن

The chair leg breaks: پایه ی صندلی می شکنه

Right in front of everyone: درست جلو روی همه

I didn’t mean to laugh: نمی خواستم بخندم

I have to admit, it was pretty funny: اما باید بگم (اقرار کنم)، واقعا خنده دار بود J

 

Admit: اقرار کردن، قبول کردن، تایید کردن، پذیرفتن، تصدیق کردن

Good sport: فردی که آدم منصف هست و رفتاری دوستانه داره با دیگران (کسی که اجحافی هم در حقش میشه، صداش در نمیاد)

I would have died! = من اگه جای تو بودم از خجالت آب می شدم می مردم چه روحیه ی بالایی داری که افتادی زمین همه بهت خندین ناراحت نشدی)

 

Incident: یک اتفاقی که رخ می ده برای اولین بار

Hilarious: خنده دار، مضحک

Ridiculous: مسخره آمیز، مضحک، خنده دار

Disgusting: منزجر کننده

 

  

صفحه ی 88


Health benefits: مزایایی که برای سلامتی داره

Verb forms: فرم های فعل

Indirect speech: سخن غیرمستقیم

Laughter: خنده

Medicine: دارو

Anatomy: آناتومی

Illness: بیماری

Recount: بیان کردن، یک به یک گفتن، برشمردن، بازگفتن

Survive: نجات یافتن

Undertook: شکل گذشته ی فعل undertake: انجام دادن، عهده دار شدن، متعهد شدن، بر عهده گرفتن

Self-healing: خود درمانی (heal: شفا پیدا کردن، درمان شدن)

Based on: بر اساس

Among other things: در میان دیگر موارد

He developed his theory: تئوری خودش رو شکل داد (ایجاد کرد، بسط داد، ...)

Lessen: کاهش دادن، کم کردن

Lesson: درس

10 years earlier: 10 سال قبل تر

10 years ago: 10 سال قبل

10 years later: 10 سال بعد

The next 10 years: 10 سال بعد

According to: بر طبق (گفته ی ...)

Emotion: احساس

Body chemistry: شیمی بدن

Life-threatening illnesses: بیماری هایی که تهدید کننده ی جان انسان هستند

Threaten: تهدید کردن

Threatening: تهدید کننده

They can be caused by …: عامل این بیماری ها می تونه ... باشه. /// ..... می تونه عامل به وجود آورنده ی این بیماری ها باشه

Frustration: درماندگی، استیصال، اینکه آدم واقعا ندونه در مواجهه با یک مشکل راه حل چیه و چیکار باید بکنه

Rage: خشم

Suppressed: سرکوب شده، فرونشانده شده، متوقف شده

Later: بعدها

Advise: نصیحت کردن، پند دادن (نکته: این کلمه در نقش فعلی s داره، اما همین کلمه در نقش اسم (نصیحت) c داره یعنی Advice)

Patients: بیماران

Survive an illness: از بیماری نجات یافتن

Survival: نجات، بقا، زنده ماندن

Negative chemical changes: تغییرات شیمیایی منفی

Patient’s chances of survival: شانس بیمار برای زنده موندن

Thought: شکل گذشته ی فعل think

He theorized that: او اینطور استدلال (نظری) کرد، اینطور تئوریزه کرد، اینطور تولید فرضیه کرد، اینطور فرضیه ی خودش رو پایه ریزی کرد که ...

Faith: ایمان، اعتقاد، اعتماد، عقیده، دین، ...

Fate: سرنوشت، قسمت، تقدیر

Confidence: اعتماد به نفس

Confident: مطمئن (آدمی که با اعتماد به نفس هست)

Confidant: رازدار، محرم اسرار

The will to live: اراده برای زندگی کردن (اینجا will به معنی اراده کردن، اینکه آدمی که بیمار هست باید اراده داشته باشه)

Therapeutic: درمانی

Therapy: درمان

Therapeutic value: ارزش درمانی

Therapist: درمانگر، درمان شناسریال متخصص درمان شناسی

It is easy enough to have hope: خیلی راحت میشه امید داشت/میشه امیدوار بود

But laughter is more difficult to achieve: اما خنده رو دشوارتر می شه بدست بیاره آدم (بهش برسه)، یعنی اینکه آدم کاری کنه که بخنده یکمی سخت تر از اینه که بخواد امید داشته باشه

Wrote: شکل گذشته ی فعل write

Less: کمتر // more: بیشتر

Being flat on your back with every bone and joint in your body aching: اینکه به پشت کاملا تخت دراز بکشه آدم در حالیکه همه ی استخون ها و مفاصل بدنش درد می کنه

Flat on your back: تخت به پشت خوابیدن

Bone: استخون

Joint: مفصل

Aching: درد می کنه

Lie: دراز کشیدن

Lie: دروغ گفتن

Lay: چیزی رو در جایی قرار دادن

Lie: دراز کشیدن = lying in bed = توی تختخواب دراز کشیدن

Self-healing program: برنامه ی خوددرمانی

Almost: تقریبا

Immediately: فورا، بلافاصله

Treatment: اون پروسه ی درمانی (treat: درمان کردن)

It had begun to work: شروع کردن به کار کردن، اون شیوه ی درمانی کارگر افتاد یعنی کار کرد

begin-began-begun

discover: کشف کردن

10 minutes of genuine laughter: 10 دقیقه خنده ی خالص/حقیقی/اصلی/واقعی

Genuine: خالص، اصل، اصلی، واقعی، حقیقی، درست، موثق، ...

Anesthetic effect: اثر بیحسی، ]بیهوشی، کم کننده ی حس[

Pain-free sleep: خواب بدون احساس درد/آزاد از درد

Describe: توضیف کردن، شرح دادن

Profound: ژرف، عمیق

Leading to: که منجر میشه به، که به ... می انجامه، که به ... ختم میشه

Ultimately: نهایتا

Recovery: بهبود، درمان، خوب شدن

 

ب. فکر می کنید که این امکان وجود داره که آقای Cousins توسط خنده درمان شده باشه؟ آیا می تونید به هیچ توضیح دیگه ای برای بهبود ایشون فکر کنید؟ (توضیح دیگه ای برای چگونه بهبود یافتن ایشون وجود داره؟)

 

ج. changes to preserve meaning: اعمال تغییراتی برای حفظ معنی

 

Notice: ببینید، توجه کنید، متوجه باشید

 

گرامر: نقل قول مستقیم و نقل قول غیرمستقیم

 

در نقل قول مستقیم به اینصورت عمل می کنیم:

Doctor said: ‘’The studies didn’t prove anything’’

دکترها گفتند: ‘’ این مطالعه چیزی رو ثابت نکرد’’

 

یعنی دو نقطه بعد از آوردن نام اون فردی که اون سخن رو گفته و بعد آوردن جمله توی ‘’ …. ‘’

 

در نقل قول غیرمستقیم به اینصورت عمل می کنیم:

Doctor said (that) the studies hadn’t prove anything.

دکترها گفتند (که) این مطالعه چیزی رو ثابت نکرد.

 

هیچ فرقی با حالت قبلی نداره جز اینکه دیگه نیازی به ‘’ …. ‘’ نیست، ولی باید فعل جمله رو یک زمان ببریم عقب تر یعنی گذشته ی ساده به گذشته ی کامل تبدیل میشه همین. اگر گوینده داشته راجع به خودش حرف می زده هم ممکنه نیاز باشه تغییری در فاعل جمله نیاز باشه مثل مثال زیر:

Direct speech: They claimed, ‘we are telling patients they will die’

نقل قول مستقیم: آن ها ادعا کردند، ما (یعنی اون ها) به بیماران می گیم که می میرن

Indirect speech: They claimed (that) they were telling patients they would die.

نقل قول غیرمستقیم: آن ها ادعا کردند که اون ها به بیماران می گفتن که خواهند مرد (در آینده ی گذشته)

 

کلمه ی that رو هم می تونی بیارین هم نیاری توی نقل قول غیرمستقیم فرقی نداره

 

 

 

BE CAREFUL: اگر جمله ی نقل قول زمان حال ساده یا جملات شرطی غیرواقعی زمان گذشته بود مثل if I had gone to the party یا اگر فعل های مودال (حالتی) داشتیم مثل should، could، might و ought to نیازی به تبدیل فعل نداریم و همونجوری میاریم.

 

تبدیل ها:

they are telling => were telling

they will die => they would die

the studies didn’t prove => the studies hadn’t proved

we were telling => they had been telling

we have learned => they had learned

I’ll check => he/she would check

I can’t understand => he/she couldn’t understand

You have to see this => he/she had to see this

 

صفحه ی 89

 

عبارات مرتبط با زمان و مکان هم وقتی مستقیم به غیرمستقیم تبدیل میشه ممکنه نیاز به تغییر داشته باشن.


فعالیت د: به نوبت هر کدوم از نقل قول های مستقیم زیر رو به غیرمستقیم تبدیل کنین.

 

جواب ها:

1. Pain researchers reported (that) laughter might help some patients.

2. They said (that) their new study would begin there the following week.

3. Cousin’s doctor said (that) they had tried everything possible to cure his illness.

4. He insisted (that) if he had known how effective humor could have been, he would have recommended it to all his patients

5. Cousins thought (that) he had been cured.

6. The doctor advised his colleagues to try to make their patients laugh.

 

فعالیت ای: حالا جملات زیر که نقل قول غیرمستقیم هستند رو به صورت مستقیم بنویسید.

 

Misled: شکل گذشته ی فعل mislead به معنی گمراه کردن، فریب دادن، به اشتباه انداختن

Lose hope: امید رو از دست دادن

 

بحث: آیا فکر می کنید خنده می ت ونه داروی خوبی باشه؟ شما چطور از ایده های آقای Cousins برای کمک به بهبود یافتن یک دوست یا عضوی از خانواده تون که بیمار هست استفاده می کنید؟ اگر می خواستید از شیوه ی درمانی خنده استفاده کنید، چطور این کار رو انجا می دادید؟

 

صفحه ی 90

 Respond to a joke: چطور وقتی کسی یکی جوکی تعریف می کنه پاسخ بدیم بهش

Did you hear the one about the penguin?: این جک پنگوئنه رو شنیدی؟

No. how does it go?: نه، تعریف کن برام (جک چجوری پیش می ره؟)

Lawn: چمن

Zoo: باغ وحش

So?: خوب؟ // خوب بعدش؟

I did: بردمش به باغ وحش

I’m taking him to the movies: الان دارم می برمش به سینما

What a riot!: چه باحال

 

Riot: معنی اصلی این کلمه بلوا و آشوب و اغتشاش و فتنه و غوغا و داد و بیداد و عیاشی و شورش و اینهاست

اما what a riot اینجا یکی از جمله هایی هست که میشه بعد اینکه یکی یه جوکی تعریف کرد اینو آدم بگه که مکالمه ادامه پیدا کنه.

 

فعالیت ب: لغات. روش هایی برای پاسخ/واکنش نشون دادن به یک جوک.

 

اگه بخوای بگی که جوکی که یکی تعریف کرده باحال بوده/بامزه/خنده دار بوده می تونی یکی از این جمله ها رو بگی. همشون یعنی اِ چه باحال/ چه خنده دار

What a riot/ what a scream/ what a hoot!: خیلی باحال بود J

That’s hilarious/that’s hysterical/that’s too much: خنده دار/مضحک J

That cracked me up!: یعنی آخ مُردم از خنده J

That really tickled me!: واقعا غلغلکم داد J

 

یا اگه منظورت این باشه که نگرفتم منظور جوک رو می تونی اینهارو بگی

I don’t get it: نمی گیرم

That went over my head: نگرفتم

 

یا می خوای بگی آره قبلا شنیدم (واسه اینه که خندم نمیاد)

I’ve heard that one already

 

یا بخوای بگی کجاش خنده داره! اینکه بی مزه است

That’s pretty silly/ that’s pretty lame/ that’s ridiculous

 

یا منظورت این باشه که توهین آمیزه

That’s in poor state

 

مراقب باشید: شاید اگه این آخری هارو مستقیما به یکی که همین تازه یه جوک براتون تعریف کرده بگین ناراحت بشه یا مصداق بی ادبی از جانب شما باشه.

 

صفحه ی 91

 بحث:

1. بنظر شما، چه چیزی یه جوک رو بامزه می کنه؟ چه چیزی یه جوک رو توهین آمیز یا بی مزه می کنه؟

2. آیا از جوک گفتن لذت می برین؟ چرا آره؟ چرا نه؟ چه نوع فردی خوب بلده جوک تعریف کنه؟

 

کلمات جدید:

Riddle: چیستان، معما

Anecdote: حکایت

Limerick: یک شعر پنج بیتی مسجع

Blooper: سوتی کلامی (مثلا می خوای بگی برو یک دوش بگیر بگی go and shake a tower = برو و یک برج رو بلرزون J بجای اینکه بگی go and take a shower

Pun: جناس (مثلا می دونی که شکل سوم فعل read به همین شکل نوشته میشه اما تلفظش شبیه کلمه ی red (قرمز) هست درست؟ حالا بخوایم جناس بسازیم مثلا بگیم: اون چیه که سیاه سفیده و همش خونده میشه؟

همین رو توی انگلیش بگیم میشه: what’s black and white and read all over? درست؟

اما اون نویسنده برای اینکه جناس درست کنه میاد read رو red می نویسه J یعنی اینجوری:

What’s black and white and red all over به این میگن جناس

چون هر کی اینو بخونه ممکنه به اشتباه بیفته که اون چیه که سیاه سفیده و سراسر قرمزه J

جوابش: روزنامه

 

Dirty joke: جوک کثیف (اغلب توهین آمیزه)، جوک مورد دار

Clean joke: جوکی که مورد نداره

Ethnic joke: همین جوک هایی که مستر سین می سازه از اقوام ایرانی ethnic یعنی بومی

Political joke: جوک سیاسی مثلا راجع به یک کاندیدا، نظر یا دولت

 

Verbal humor: طنز/شوخی کلامی

 

Psychiatrist: روانپزشک

Mental hospital: تیمارستان

Verse: شعر، سوره

Bug: حشره

Stew: خورشت

Don’t wave it about: با دستت اونو به همه نشون ندده

 

جوک (پایین صفحه): جوک مورد علاقه تونو بگین و جوک مربوط به پنگوئن صفحه 90 رو به شیوه ی خودتون بگین.



صفحه ی 92

بگین که چرا یه چیزی بامزه است

 

الف. کمدین ها و بازیگرای مورد علاقتون کیا هستن؟ چرا شمارو به خنده می ندازن؟

ب. این متن رو که راجع به اینه که چرا مردم می خندن بخونین. آیا می تونین به توضیح دیگه ای برای اینکه چرا مردم می خندن فکر کنین؟ (بنظر شما چه دلیل دیگه ای وجود داره؟)

 

Theory: تئوری

Theories: تئوری ها

 

Superiority: برتری (بالا بودن، تفوق داشتن بر دیگران)

Inferiority: مادونی (پایین بودن، پایین تر از بقیه بودن)

 

Superior: بالایی، مافوق، ارشد، برتر، ممتاز، رئیس

Inferior: پایین، مادون، ... .

 

The superiority theory states that: تئوری برتری عنوان می کنه که .... .

Disadvantage: عیب، اشکال، وضع نامساعد

Suffer: رنج بردن (از چیزی)

Misfortune: بدشانسی، بدبختی، طالع بد

Occur: رخ دادن، بوقوع پیوستن

For instance: بعنوان مثال

When a person gets a pie thrown in his or her face: وقتی یک شخصی به صورتش یک کیک (میوه ای) پرتاب میشه

 

Thrown: شکل سوم فعل throw به معنی پرتاب کردن

Pie: کیک میوه ای

 

Mispronouncing a word: درست تلفظ نکردن یک کلمه

Exchange: جابجا کردن (مثلا بجای اینکه بگی I’ll show you to your seat (شما رو به صندلیتون راهنمایی می کنم) بگی I’ll sew you to your sheet که یعنی من شما رو به ملافه تون می دوزم

 

It will often bring about laughter: این موارد اغلب خنده رو بهمراه دارن

 

According to this theory, the reason why we laugh at the misfortunes or mistakes of others is that they make us feel superior: بر طبق این تئوری، دلیل اینکه ما به بدبختی ها یا اشتباهات دیگران می خندیم اینه که باعث میشه ما خودمون رو از ازون ها برتر بدونیم.

 

Incongruity theory: تئوری ناهمخوانی (عدم تجانس، ناسازگاری)

The incongruity theory suggests that humor arises from unexpected, inappropriate, or illogical situations: این تئوری اینطور می گه که شوخی از موقعیت های غیرمنتظره، نامناسب یا غیرمنطقی ایجاد می شه

 

Heads off to the vet: بره پیش یه دامپزشک

Head off to: رفتن به یک سمت

 

According to this theory, a joke becomes funny when we expect one thing to happen, but something else does. = برطبق این تئوری، یک جوک زمانی خنده دار میشه که ما انتظار داریم یک چیزی اتفاق بیفته، اما یک چیز دیگه ای اتفاق می افته

 

Anticipate: پیش بینی کردن

Two sets of incompatible thoughts: دو دسته از افکار ناسازگار

Punch line: لب مطلب، جمله ی اصلی و اساسی کل یک داستان

 

The relief theory: تئوری رهایی

According to the Relief Theory, humor is the feeling of relief that comes from the removal of restraint: بر طبق این تئوری، شوخی (شوخ طبعی) همون احساس رهایی هست که از برداشتن قیدها و محدودیت ها (چه کلامی، چه هر چیزی) بر می آد

 

When tension is high: وقتیکه تنش و فشار ها و استرس ها زیاد هستند بالا هستند میزانشون زیاده

We need a release: ما نیاز به رهایی، خالی کردن خودمون داریم (خواهیم داشت)

 

The laughter is a way of cleansing our system of built-up tension: خنده روشی است برای پاکسازی سیستم تنش های روی هم انباشته شده ی ما (ایجاد شده ی ما)

 

People often laugh after a scary experience such as a roller-coaster ride or a rough airplane landing: مردم اغلب بعد از یک تجربه ی ترسناک مثل سوار شدن روی راه آهن مرتفع و پیچ و خم دار پارک شادی (که اسمشو نمی دونم J انگلیسی بهش میگن roller-coaster) یا بعد از یک فرود سخت با هواپیما می خندن

 

Cope with sth: چیزی رو کنترل کردن، بر چیزی فائق آمدن

Stressful situations: موقعیت های پراسترس

Regardless of the theory: صرفنظر از این تئوری

In order to: برای اینکه، بمنظور اینکه

 

Detachment: جداسازی، تفکیک، کناره گیری

 You have to feel uninvolved with the situation: باید خودت رو رهای از اون موقعیت حس کنی که بتونی بخندی (uninvolved: درگیر نشده در چیزی)

 

For example, we can often laugh at our past mistakes because, with the passage of time, we have become detached.: بعنوان مثال، ما اغلب می تونیم به اشتباهات گذشته مون بخندیم، چون با گذر زمان، از اون ها رهایی پیدا کردیم. (حالا که به کارهای خودمون فکر می کنیم خندمون می گیره J)

 

Conversely, …: بر عکس، ... ..

It may evoke feelings of sadness: ممکنه احساس ناراحتی رو در آدم بیدار کنه/ایجاد کنه/فرا بخونه

 

Cheer: شادی

Cheerful: شاد

Cheerfulness: شاد بودن

 

To get it = to understand it

 

Realistic: واقع گرا(یانه)

 

Cultural: فرهنگی

Social: اجتماعی

Ethnic: بومی

Political: سیاسی

Economic: اقتصادی

Economical: مقرون به صرفه

 

Issues: مسائل

… without which some jokes are impossible to understand: که بدون آن ها امکان نداره بتونیم بعضی از جوک ها رو بفهمیم

Although: گرچه، اگرچه

 

Humor is universal: شوخی و بذله گویی و شوخ طبعی جهانی است

 

Although humor is universal, there is no universal joke: گرچه شوخی جهانیه، اما ما یک جوک جهانی نداریم (که همه بتونن بهش بخندن)

 

فعالیت ج: اون تئوری که شما فکر می کنین به بهترین شکل توضیح می ده که چرا افراد در پاسخ به هر کدوم از موقعیت های زیرین می خندن رو تیک بزنید و پاسخ هاتون رو توضیح بدهید. (شما می تونید بیش از یکی از گزینه ها رو انتخاب کنید). مثال های خودتون رو هم توی یک برگه ی جداگونه بنویسید و با استفاده از این سه تئوری توضیح بدین چرا به این مثال های شما می خندن.

 

Strange noise: صدای عجیب

Downstairs: طبقه پایین

Someone slips and falls down: یکی سُر می خوره می افته زمین

Outfit: لباس

High heels: کفش پاشنه بلند

Embarrassing: شرم آور، چیزی یا کاری که باعث خجالت آدم بشه

  

صفحه ی 93

 

گام 1. کار گروهی: یک جوک رو بخونین و بحث کنین که نظرتون راجع به هر کدوم از این جوک ها چیه. بگید که بنظر شما کدوم یک از اون سه تئوری به بهترین وجه هر کدوم از این جوک ها رو توصیف می کنه و چرا.

 

جوک 1:

How much do you charge?: چقدر می گیری؟

That’s awfully steep, isn’t it?: خیلی زیاده، اینطور فکر نمی کنی؟

 

جوک 2:

Dog owners: اون هایی که سگ دارن، مالکان سگ

Paperboy: روزنامه رسان، کسی که روزنامه میاره در خونه ها می زاره

Tip: انعام دادن

 

جوک 3:

Golf balls: توپ های گلف

At a driving range: در یک محوطه ی بازی گلف

Each time he hits the ball, his son cheers him on: هر بار که به توپ ضربه می زنه، پسرش از شادی هورا می کشه (تشویق می کنه) و اینها رو می گه: great shot dad! Perfect! Way to go!: ضربت عالی بود بابا، عالی، دمت گرم (آفرین)

 

Farther: دور تر، اون ورتر

 

صفحه ی 94

 Explore the limits of humor: محدوده های شوخی رو کشف کنید

Practical jokes: جوک ها یا شوخی هایی که آدم با یکی انجام می ده که اونو پیش بقیه احمق جلوه بده، یکی و دست انداختن

 

Play a joke on someone =  کسی و دست انداختن

Play a prank on someone = شوخی شهرستانی کردن با یکی

He is a butt of a joke: کسی که روش این جوک انجام میشه

He can take a joke: جنبه ی شوخی و داره

He is a good sport: آدم باجنبه ایه، شوخی می کن ی باهاش ناراحت نمیشه

Your joke is in a bad(poor) state: جوکت توهین آمیزه

You’re crossing the line // you crossed the line: دیگه داری از حد می گذرونی ها /// واقعا دیگه از حد گذروندی

 

Summarize: بطور خلاصه نوشتن یا گفتن یه داستانی

Psychiatric ward: نگهبانی روانپزشک ها

 

صفحه ی 95

Toy snake: یک مار اسباب بازی

Real-looking toy snake: که خیلی واقعی بنظر میاد

ad: advertisement: تبلیغ

inquire about: پرس و جو کردن درباره ی چیزی

colleague: همکار

Congratulate somebody on something: برای چیزی به کسی تبریک گفتن

When he takes the first sip, it tastes so bad he can hardly swallow: وقتی اولین جرعه رو می خوره، انقدر بد مزه است که به سختی می تونه قورت بده

Salt: نمک

Costume party: مهمونی که هر کی یک لباس عجیب می پوشه میره اونجا، لباس ها هر کدوم نمایانگر شکل یک حیوون هست

 

گام 2.

1. فکر می کنید یک شوخی کی از حد خودش خارج می شه؟ شما بطور معمول جنبه ی شوخی و دارین، یا سریع ناراحت می شین؟

2. شما تا بحال روی کسی شوخی شهرستانی پیاده کردیم؟ تا بحال دستاویز این شوخی قرار گرفتین؟ تعریف کنین که چجوری بود؟