All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

relationship between spouses styles of sleeping & their love

رابطه علاقه زوجین با فرم خوابیدن آنها در کنار یکدیگر

عوامل متعددی در روابط بین افراد تأثیر دارد. از جمله در رابطه زن و مرد (چه ازدواج و ...) یک سری مسائلی بی اهمیّت شمرده می شود، در حالی که همین مسائل، جزئی از زبان عشق است. یکی از آنها طرز خوابیدن دو نفر است که کاملاً حد و اندازه علاقه دو نفر را به هم نمایان می کند.

در واقع اینکه دو نفر یکدیگر را در آغوش بگیرند و یا به آرامی در کنار هم بخوابند، خود باعث ترمیم و بهبود روابط بین آنها می شود. در مقابل عواملی چون، خرو پف و دندان ساییدن در خواب، موجب سلب آرامش نفر مقابل و مشکلات بعدی می شود و در آخر بدون اینکه عمداً این کار را بکنید، طرف شما فکر می کند که از قصد اینکار را می کنید تا وی را آزار دهید، در حالی که شما واقعاً خواب هستید!

در اینجا به حالاتی از نحوه خوابیدن دو نفر کنار هم اشاره می کنیم، امّا قبل از خواندن این مقوله، یادآور می شویم که اگر شما دقیقاً با این روشها نمی خوابید دلیل بر وجود مشکل در روابطتتان نیست، به یاد داشته باشید هیچ چیز مطلق خوب یا بد نیست و نحوه ی خوابیدن یک چیز شخصی و از روی عادت است.

در آغوش هم خوابیدن: خوابیدن در حالی که نفر مقابل شما را از پشت شما در آغوش گرفته و دستانش را به دور شما انداخته، در این حالت وابستگی و نزدیکی کاملاً بین دو نفر نمایان است، البته لازم به ذکر است این وضعیت بیشتر مخصوص زوج های جوان و اوایل ازدواج است.  این نزدیکی جسم و چسبیدن کامل جسم به یکدیگر، سبب افزایش امنیت و کاهش استرس بین دو نفر می شود.

به نرمی در آغوش گرفتن : این حالت تقریباً شبیه وضعیت قبل است با این تفاوت که تماس زن و شوهر تنها در ناحیه های دست، زانو و پاها به همدیگر است که بیشتر در زوجهایی دیده می شود که 5 تا 6 سال از ازدواجشان می گذرد، در این حالت نیز هنوز امنیت حس می شود.

در آغوش خوابیدن مثل ماه عسل: در این حالت همانطور که از اسمش پیداست صورت دو طرف رو به هم است و تمام بدن از گونه تا نوک پا کاملاً به همدیگر چسبیده و حسّ نزدیکی و وابستگی از نحوه ی خوابیدن آنها موج می زند، به نوعی که هر دوطرف ناخودآگاه به این حالت رو می آورند. معمولاً بعد از نزدیکی دو نفر این طور می خوابند، اگر بعد از گذشت سالها از ازدواج باز هم این حالت ادامه یافت، نشان دهنده ی این است که هر دونفر از ته دل وابسته یکدیگر هستند و درجه عشقشان به همان اندازه ی اول ازدواج است.

خوابیدن شاهانه: اینکه نفر مقابل به پشت بخوابد در حالی که صورتش رو به سقف است به طوری که برتری خود را نشان دهد و زن به روی شانه های او تکیه دهد و در این بین زن وابستگی و تواضع خود را نسبت به عشقش نشان می دهد. این طرز خوابیدن نشان دهنده ی تعّهد و اطمینان بین این دو نفر است. در این حالت ممکن است سر زن به روی سینه ی مرد باشد که بیشتر در مورد زنهای جوان و مردهای مسن دیده می شود.

حالت بودایی: در این حالت هر دو نفر پشت به هم خوابیده امّا هنوز از پشت نیز به همدیگر چسبیدند! در این حالت شاید در دید اول، عدم تعلق و وابستگی دو نفر برداشت شود، امّا این به معنای این است که هنوز آنها تمایل زیادی برای سکس و تماس با هم دارند.

به هم چسبیدن پا: بیشتر بین زوجینیست که با یکدیگر بحث و اختلاف داشتند، به نوعی می خواهند بگویند که با هم مشکل دارند، امّا چسبیدن پا بازهم نشانه ی مثبتیست، بدان معنی که همه چیز مثل قبل است با این تفاوت که هر دو هنوز به یاد بحث و اختلاف هم هستند!

جدا از هم: در این حالت زن و شوهر کاملاً از هم جدا خوابیده، بطوریکه یک نفر طرف راست تخت و دیگری پشت به دیگری و آن طرف می خوابد. در این حالت هیچ تماس بین دو نفر نیست، شاید در نگاه اوّل این طرز خوابیدن منفی باشد، امّا در نگاهی دیگر می توان چنین برداشت کرد که هر دوی آنها دوست دارند طرف مقابل راحت بخوابد و از فضای انحصاری تخت خود استفاده کند. چرا که شاید یکی عادت دارد بالش را بغل کند و دیگری چمپاته بخوابد، یا اینکه طرف مقابل آنقدر باز و راحت می خوابد که خود احتیاج به یک تخت دو نفره دارد! بنابراین این طور خوابیدن ازطرفی نوعی ملاحظه کاری و از طرف دیگر نوعی راحت کردن خود از دیگری و داشتن خوابی راحت است

ade tribe

قوم غول پیکران(عاد)

در این مطلب سعی داریم که بیشتر با یکی از بزرگترین اقوام عرب بائده

یعنی ( عمالقه) آشنا شویم.

نام عمالقه آن گونه که تاریخ نویسان ذکر کرده اند

از نیای این قبیله ( عملیق بن لاوذ بن ارم بن سام ) گرفته شده است و
آنان امتی بسیار عظیم بودند.

عمالقه قومی بسیار جنگجو بودند و سرزمین های بسیاری را فتح کردند و
همچنین حکومت های بزرگی را بوجود آوردند که ان شاء الله در ادامه
مطلب توضیح بیشتری خواهیم داد.

یکی از بارزترین خصوصیات این قوم یا بهتر بگوییم بسیاری از قبائل عرب

بائده داشتن جثه های تنومند و غول آسا بود.

تصاویر کشف شده از اجسادی متعلق به انسان هایی بلند قامت در مصر که طی حفاری های باستان شناسی بدست آمده است.
که به احتمال بسیار زیاد متعلق به عمالقه مهاجرت کرده به مصر(هکسوس ها) می باشد.

یا همچون عاد که خداوند در قرآن آنان را به تنه های نخل تشبیه کرد.

( کانهم اعجاز نخل خاویه)…….سوره ی حاقه آیه 7

و یا ثمود که در دل کوه ها خانه های خود را می ساختند و قرآن در مورد

آنان می فرماید:

( و تنحتون من الجبال بیوتا)

و از کوه ها خانه هایی برای خود می سازید.

مقایسه ی جثه انسان های بلند قامت باستانی چون عاد و عمالقه با بدن انسان های امروزی به متر

عمالقه نیز از قبائل عرب همنژاد عاد و ثمود بودند

مسکن اصلی این قوم در جنوب جزیره ی عرب بود

بعدها به نواحی شمال جزیره یا عراق کنونی مهاجرت می کنند و در آنجا

حکومت های بزرگی را تاسیس می کنند.

یکی از بزرگترین حکومت هایی که آن را به مهاجران عمالقه به عراق

نسبت میدهند همان حکومت بزرگ ( حمورابی) می باشد.

قانون گذاری و تمدن حکومت حمورابی در جهان باستان بی سابقه بود.

برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به (کتاب تاریخ اسلام نوشته ی علی

اکبر فیاض ص 13.)

تصویری از قانون نامه ی ( حمورابی) که به نظر برخی باستان شناسان آنان فرزندان همان عمالقه مهاجر به عراق بودند که در آنجا تمدنی عظیم بنا کردند.


اما پس از تکاثر نسل فرزندان نوح در عراق مجبور به ترک آنجا شده و

دوباره به سوی جزیره ی عرب برمیگردند و تیره هایی از آنان به سوی

مناطق نجد، عمان، بحرین، یمامه، تهامه،یمن، و بلاد شام

مهاجرت میکنند و در آنجا منتشر میشوند.

همچنین قسمتی از آنان به سرزمین مصر مهاجرت کرده

و بر آنجا حکومت میکنند.

در تاریخ از تیره هایی از عمالقه که بر مصر حکومت کردند

با نام ( هکسوس) یاد شده است.

هکسوس متشکل از دو واژه ی ( هکا+سوس) می باشد

این واژه به زبان مصری باستان یعنی ( پادشاهان چوپان).

تاریخ نویسان مدت حکومت (هکسوس ها) یا همان (عمالقه) را از سال 1540 پیش از میلاد تا سال 1790 پیش از میلاد ذکر کرده اند.

عمالقه به تدریج با اقوام مصری مندمج گشتند و بسیاری از لغات عربی

سامی را وارد زبان مصریان کردند.

جالب است بدانید که در زمان حکومت پادشاهان عمالقه بر مصر بود که

بنی اسرائیل وارد مصر شدند.

و به احتمال زیاد پادشاه مصر در زمان حضرت یوسف (علیه السلام)

اولین یا دومین پادشاه از نسل عمالقه باشد.

و در کتاب تورات در قسمت عهد قدیم از جنگ بین

بنی اسرائیل و عمالقه سخن می رود.

همچنین آیات قرآن نیز از جنگ میان بنی اسرائیل و ستمگران مصر

سخن می گویند.

طبری تاریخ نویس معروف و صاحب کتاب تاریخ طبری ذکر می کند که

قبیله ی (جاسم) از عمالقه در شهر (یثرب) یا همان مدینه ی امروزی

سکنی گزیدند.

همچنین تاریخ نویس معروف دیگر ( ابن خلدون) تیره هایی از

عمالقه را نام می برد که عبارتند از:


* بنو لَفٍّ.
* بنو هزان.
* بنو سعد بن هزان.
* بنو الغوث بن سعد بن هزان.
* بنو مطر.
* بنو الأزرق.
* بنو الأرقم.
* بنو عفار.
* بنو خیبر.
* بنو قطران.
* بنو غفار.
* بنو النار.
* بنو حراق.
* بنو راحل.
* بنو عبیل.
* بنو السمیدع.
* بنو عمرو.
* بنو نعیف.
* بنو نظرون‏.
* بنو عبدین ضخم.
* جرهم.
* الکنعانیون.
* الأموریین (العمور)

عمالقه را جزء عرب های بائده می شمارند چون به مرور زمان

و با اختلاط نسل آنها با اقوام دیگر کمتر اثری از آنان به جای ماند.

در طی سالیان دراز و پس از امتزاج نسل آنان و ازدواج با

قبائل عرب های باقیه مانند عدنان و قحطان

و حتی اقوام دیگر خصوصیات ژنتیکی خود را

که شامل جثه های تنومند بود را از دست دادند

و نسل آنان یا منقرض شد

و یا برخی در قبائل و اقوام عرب و غیر عرب دیگر تحلیل یافت.

اما با این حال تا سال های بسیار زیادی هنوز برخی فرزندان آنها

جثه های تنومند خود را حفظ کرده بودند؛

هرچند که دیگرهرگز مانند اجداد خود نبودند.

لازم به ذکر است که تا مدت ها پس از تحلیل یافتن آنها

و تبدیل شدن آنها به امتی بائده (منقرض شده) هنوز بقایایی از آنان

بین عرب های باقیه زندگی میکردند.

مانند ( بنی انیف) که با یهود یثرب و قبائل قحطانی اوس و خزرج زندگی

کردند.

اما بعد از ورود اسلام تنها افرادی از آنان وجود داشتند

که به بزرگی قامت ضرب المثل بودند.

تاریخ از برخی شخصیت های عمالقه نام برده است

در این جا برخی از شخصیت های بزرگ و تاریخی عمالقه

را ذکر خواهم کرد


1. سمیدع بن لاوذ بن عملیق

که با قبائل یمنی در حال جنگ بود.


2.اباغ بن قطورا بن هوبر عملیقی

از عمالقه ی مشهور در عراق که امروزه چشمه ی اباغ در عراق را به او نسبت میدهند.


3.عمرو بن ظرب ابن حسان بن أذینة بن السمیدع بن هوبر العملیقی
او بر شام حکومت کرد و در جنگی که با ( جذیمه ی وضاح) پادشاه عراق درگرفت کشته شد.
او پدر ( زباء) شاهبانویی است که بین عرب های پیش از اسلام بسیار مشهور بود.
و گویند این زباء همان (زنوبیا) ملکه ی کشور تدمر زن اذینه پادشاه عرب کشور تدمر یا همان (پالمیرا)می باشد.

4.عمره بنت اسعد بن اسامه عملیقی

زن حضرت اسماعیل بن ابراهیم (علیهم السلام) بود
که اسماعیل(علیه السلام) او را به دستور پدرش ابراهیم (علیه السلام) طلاق میدهد.


5. هاجر مادر حضرت اسماعیل علیه السلام
گویند که هاجر نیز از نسل یکی پادشاهان مصر از نسل عمالقه می باشد.

6. معاویه بن بکر عملیقی

وهمچنین بسیاری از شخصیت های دیگر.

giddybloom.blogspot.com/2007/12/big-skeleton.html

ttp://tarikh-ayande.blogfa.com/post-3.aspx

پ.ن:البته ایها تژاد آنوناکی هستند ولی کیه باور کنه .حالا من میگم .این چه نژادیه که آثارش نیست و بقیه نسل ها هستند؟

donkey,dog,monkey

خـــــر،   ســــــگ،  میمـــــون

خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره برپشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی بود.
خر به خداوند پاسخ  داد:
 خداوندا! من می خواهم خر باشم،اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد
 
 خدا سگ را آفرید و به او  گفت:  تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که
به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد.تو یک سگ خواهی بود.
 سگ به خداوند پاسخ  داد:
 خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را برآورد...
 
 خدا میمون را آفرید و به  او گفت: و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای
جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد.و یک میمون خواهی بود.
 میمون به خداوند پاسخ  داد:
 بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم. و خداوند
آرزوی میمون را برآورده کرد.
 
 و  سرانجام خداوند انسان را آفرید و  به او گفت: تو انسان هستی.تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.تو می توانی از هوش خودت
 استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.و تو بیست سال عمر خواهی کرد.
 
 انسان گفت:
سرورم!گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.آن سی سالی که خر نخواست، آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده.
 و  خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد...
 
 و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند!!!  و پس از آن،ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند، و مثل خر بار می برد.
 و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!

 و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...!!!

------------------------------------------------------------------