چارلی چاپلین و آلبرت انیشتین که در یکی از شاهکارهای برتر با هم دیدار کردند (1931)
چاپلین و آل جولسن خواننده مشهور جاز (1947)
چاپلین و دخترش ژوزفین در صحنه ای از "کنتس از هنگ کنگ" (1967)
روی ادامه مطلب کلیک کنید
چاپلین و خانواده اش در شربورگ داخل کشتی اختصاصی ملکه الیزابت (1952)
چاپلین در جمع تنی چند از دوستان و هنرمندان سینمای هالیوود (1919)
چاپلین و ازدواج چهارمش با اونا اونیل، نمایشنامه نویس معروف (۱۹۴۳)
چاپلین و ملاقات با ماهاتما گاندی رهبر هند در لندن (1931)
چاپلین با همسرش اونا اونیل و دو تن از دخترانش، جرالدین (سوار بر اسب) و جین در نزدیکی دریاچه ای در ایرلند (1965)
چاپلین و حضور سوفیالورن در جشن تولدش (1966)
چاپلین و پائولتا گادارد، سومین همسرش و همبازی او در فیلم عصر جدید (1936)
چاپلین بهمراه نانسی آستور، امی جانسون و جورج برنارد شاو (1931)
نانسی آستور، اولین بانویی بود که به عنوان عضو پارلمان بریتانیا در مجلس عوام انتخاب شد. امی جانسون، مشهورترین خلبان زن بود که با پروازی با سرعت 671 مایل در ساعت رکورد جدیدی را در سال 1948برای یک دوره ی ده ساله برجا گذاشت و جرج برنارد شاو، هم یکی از ادیبان و طنزپردازان بریتانیایی بود.
چاپلین و سوفیالورن در یک صحنه از "کنتس از هنگ کنگ" (1966)
چاپلین و وینستون چرچیل همراه با خانواده در منزل چرچیل در کنت (1931)
چاپلین و مارلون براندو بازیگر مشهور و محبوب فیلم پدرخوانده، در حین آمادگی برای فیلمبرداری در فیلم "کنتس از هنگ کنگ" (1966)
چاپلین و کلر بلوم در سکانسی از فیلم "Limelight" در سال (1952)
چاپلین و مارتا رایا در سکانسی از فیلم "موسیو وردوکس" (1947)
چاپلین و پائولتا گادارد، همسر سوم چارلی در هنگام سکانس طنز درخشان "فناوری و پیشرفت" (1936)
چاپلین و ادنا پورویانس در صحنه ای از "Carmen" در سال (1915)
چاپلین در فیلم "دیکتاتور بزرگ" (1940)
نگاهی به زندگی چارلی چاپلین (۱۹۷۷-۱۸۸۹)
چارلز اسپنسر چاپلین، کمدین افسانه ای سینما، شانزدهم آوریل ۱8۸۹ در لندن و در خانواده ای تئاتری به دنیا آمد. او بازیگری، کارگردانی، تهیه کنندگی، فیلمانه نویسی و حتی آهنگسازی فیلم هایش را شخصاً انجام میداد. زندگی حرفهای او از کودکی در صحنه ی تئاترهای لندن تا زمان مرگش بیش از ۷۰ سال ادامه داشت. دوران کودکی او در فقر و تنهایی سپری شد چون که در دو سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدرش که به سختی او را به یاد می آورد چند سال بعد مرد. مادرش که بازیگری پرکار بود، مبتلا به نوعی بیماری حنجره شد و چاره ای نداشت جز این که کار تئاتر را رها کند.
اما قبل از آن، پسر ۵ ساله اش چارلی شانس بازی در نمایش را کنار او داشت که با خواندن آهنگ معروفی مورد تشویق زیادی قرار گرفت. مادر او خیاطی را در پیش گرفت تا مخارج زندگی چارلی و پسر دیگرش سیدنی را تأمین کند. در سال ۱۹۰۰ چارلی در یازده سالگی همراه برادرش در نمایش پانتومیمی بنام "سیندرلا" بازی کرد و از آن موقع تصمیم گرفته بود که بازیگری را حرفه ای دنبال کند.
سیدنی چاپلین چند سال بعد برای پیوستن به نیروی دریایی آنها را ترک کرد. چارلی با مادرش که دچار بیماری روحی شدیدی شده بود در منطقه فقیرنشین لندن به وسیله درآمد اندک برادرش زندگی میکرد و برای مراقبت از مادرش درس را رها کرد چون نمیخواست کسی به بیماری روانی او پی ببرد ولی وقتی اطرافیان متوجه وضعیت وخیم او شدند، او را در بیمارستان بستری کردند که تا سی سال دیگر با همان شرایط به زندگی ادامه داد. چاپلین در هفده سالگی به عنوان دلقک به گروه طنز "فرد کارنو" (Fred Karno) پیوست و ستاره نمایش های آن شد. او و گروه کارنو برای اولین تور آمریکا در سال ۱۹۱۰ پا به آن کشور گذاشتند و در شهرهای مختلف نمایش اجرا کردند.
در این گروه، "استنلی جفرسون" (Stanly Jefferson) که بعدها با نام "استن لورل" معروف شد با چاپلین هم بازی بود. "استن لورل" به انگلستان برگشت اما چاپلین که شیفته ی آمریکا، پیشرفت سریع و محیط شادش شده بود در آن کشور ماند. سه سال بعد کارگردان جوانی به اسم "مک سنات" (Mack Sennat) بازی چاپلین را دید و به او پیشنهاد کرد با استودیوی فیلمسازی اش "کی استون" همکاری کند. چاپلین برخلاف میلی باطنی و ابتدا بیش تر به خاطر حقوقش قبول کرد و به این ترتیب وارد هالیوود شد. مسیر حرفه ای او از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ در استودیوهای مختلف "کی استون" شروع شد، جایی که خیلی زود هنر و صنعت فیلمسازی را فرا گرفت. چارلی چاپلین در اولین فیلم هایش که توجه چندانی را جلب نکرد مثل همه بازیگرها، ظاهری معمولی داشت تا اینکه خیلی اتفاقی ترکیبی از شلوارهای گشاد و کفشهای بزرگ، کت تنگ و کلاه لبه دار را امتحان کرد که به نظرش عالی رسید و تبدیل به همان شخصیت دوست داشتنی شد که همه میشناسند و با آن به اوج شهرت رسید.
اولین سال فعالیتش برای "سنات" فیلمهای کوتاه زیادی ساخت که بسیار موفق بودند. تصویری که امروز از چاپلین از یادها مانده، محصول همین دوره است. در سال ۱۹۱۶ او قراردادی با شرکت فیلمسازی Mutual بست تا دوازده فیلم کوتاه کمدی بسازد و تمام آنها را در طول یک دوره هجده ماهه تهیه کرد. چاپلین بعدها گفت که زمان فعالیتش در این شرکت شادترین دوره کاری اش بوده و تجربیات زیادی هم کسب کرده است. به دنبال آن استودیوی اختصاصی و کمپانی تولید فیلم خودش را در هالیوود سال ۱۹۱۸ راه اندازی کرد و این باعث شد تا حد زیادی کنترل مالی و هنری محصولاتش را شخصاً به عهده بگیرد. با استفاده از همین استقلال که به تدریج بیش تر میشد، زیباترین صحنه ها را خلق کرد که خارج از محدودهٔ زمان همیشه تأثیر گذارند و پیامی که پشت ظاهر سرگرم کننده آنها نهفته است انگار در هیچ برهه ای از تاریخ کهنه نمیشود.
در سال ۱۹۱۵ او "ولگرد" افسانه ای اش را خلق کرد، اولین کمدی تلخ و شیرین او با پایانی باز که در آن قهرمان خانه به دوش قصه، تنها و ناکام در عشق به شیوهٔ مخصوص خودش قدم میزند. چنین شخصیتی با ویژگیهای ظاهری و خصوصیات اخلاقی ویژه اش به نوعی در فیلم های بعدی چاپلین هم حضور دارد. آوراگی و دربدری که چاپلین هنگام کودکی تجربه کرده بود مایه اصلی فیلم های اجتماعی تند وتیز او را تشکیل میداد. او در سن کم علاوه بر این که زندگی در نوانخانه ها را تجربه کرده بود، بارها مجبور شد کنار خیابان بخوابد و در آشغالها دنبال غذا بگردد. شاید به خاطر همین تجربه های تلخ شخصی است که بازی او در این قالب تا این حد باورپذیر است. در سال ۱۹۱۹ چاپلین همراه با همکارانش مثل "مری پیکفورد" (Mary Pickford)، "داگلاس فیربنکز" (Douglas Fairbanks) و "دی گریفیت" (D.Griffith)، اتحادیه هنرمندان را بنیانگذاری کرد که تا اوایل دهه پنجاه رئیس آن بود.
این اتحادیه با این هدف تشکیل شد تا از افزایش قدرت سرمایه گذاران در توسعه استودیوهای هالیوود جلوگیری شود. این حرکت، آزادی چاپلین و فیلمسازان همفکر او را تثبیت میکرد. در آن دوران چاپلین دیگر ستاره بین المللی بود که فیلم هایش مثل "مهاجر"، (۱۹۱۷)، "کودک" (۱۹۲۱) و "روز دستمزد" (۱۹۲۲) موفقیت های تجاری شگرفی کسب کرده بودند. چاپلین درباره فیلم مهاجر گفت "هیچ کدام از دیگر فیلم هایی که ساخته ام به اندازهٔ این یکی خودم را متأثر نکرده است". "مهاجر" کمدی فوق العاده ای است که احتمالاً بیشتر با صحنه ای از آن در یادها مانده است که در آن مهاجران به مجسمه آزادی خیره میشوند. از آن موقع تاکنون این صحنه بارها در فیلمهای مختلف تقلید شده است. یکی از این نمونه ها در فیلم "پدرخوانده ۲" (۱۹۷۲) ساختهٔ فرانسیس فورد کاپولا وجود دارد. هنر چاپلین هیچ جا بهتر و واضح تر از این صحنه مشخص نمیشود.
اولین کمدی بلند چاپلین و شاهکار او "کودک" بود؛ فیلمی به یاد ماندنی که در آن ولگردی، بچه گمشده ای را پیدا میکند و میخواهد او را بزرگ کند. واضح است که فیلم کودک از داغدیدگی خود چاپلین هم سرچشمه میگرفت چون اولین پسر او چند روز بعد از تولد و چند هفته قبل از شروع ساخت این فیلم مرده بود و شاید این موضوع روی تلخی فضای فیلم نادانسته تأثیر گذاشت ولی کمبود عواطف و نگرانیهای اجتماعی را استادانه به تصویر میکشد. در این اپیزود، چاپلین ولگردی است که از بچهٔ بی خانمانی، با بازی حیرت انگیز بازیگر چهارساله "جکی کوگان" (Jakie Coogan) مراقبت میکند.
در یکی از بهترین صحنه های ساختهٔ چاپلین و شاید حتی تمام دوران فیلم صامت، چارلی در تعقیب ماشینی که بچه را به پرورشگاه میبرد، با تمام قدرت روی سقف خانه میدود و نمیخواهد از او جدا شود. پشت طنز سیاه این صحنه، احساسی لطیف پنهان است.
در آن سال ها، کودکان مهاجر و آواره حاصل از جنگ جهانی اول در خاطره همه مردم بودند. همین طور کسانی که برای عزیزان از دست داده خود در جنگ داغدار بودند و یا به هر شکلی جنگ سرنوشتشان را وارد مسیر تازه ای کرده بود از فیلم "کودک" بسیار استقبال کردند. زندگی افرادی مثل چاپلین، امروزه به وسیله دانشمندان علوم اجتماعی مطالعه میشود. آن ها دریافته اند کودکانی که در معرض بی خانمانی و به تبع آن، تنشهای اجتماعی قرار میگیرند همگی به سرنوشت واحدی دچار نمیشوند. در حالی که بعضی از آنها در آینده قشر آسیب پذیر جامعه را تشکیل میدهند، برخی دیگر از این بچه ها مثل چاپلین زیرک و مبتکر میشوند.
چارلی چاپلین با این که در کار حرفه ای خود روز به روز موفق تر میشد ولی زندگی خانوادگی اش دستخوش ناملایمات بود. دو ازدواج نخست او به جدایی ختم شد اولین بار با بازیگری بنام "میلدرد هریس" (Mildred Harris) و بار دوم با بازیگر دیگری، "لیتا گری" (Lita Grey) ازدواج کرد. بعد از مدتی با "پائولتا گادارد" (Paulette Goddard) که در فیلم "عصر جدید" بازی میکند ازدواج کرد که بعد از آن که هر دو به موفقیت و شهرت بیشتری رسیدند از هم جدا شدند. چهارمین ازدواجش در سال ۱۹۴۳ با "اونا اونیل" (Oona Oneil) دختر نمایشنامه نویس معروف "ایگن اونیل" با ثبات ترین بود که تا زمان مرگش ادامه پیدا کرد. "اونا اونیل" بعد از مدتی هنرپیشگی را رها کرد و شاید همین، باعث دوام ازدواج آنها شد چون چاپلین برخلاف ازدواج های گذشته اش این بار همسرش را رقیب خودش نمیدید. چارلی چاپلین و اونا اونیل هشت فرزند داشتند. یکی از آنها "جرالدین چاپلین" است که حرفه والدینش را در پیش گرفت و مهمترین نقشی که ایفا کرده در فیلم "دکتر ژیواگو" (۱۹۶۵) ساخته "دیوید لین" (David Lean) در نقش تانیا است.
هتل کـــــــــــالیفرنیا
On a dark desert highway, cool wind in my hair
درآزاد راهی تاریک و سوت و کور ، خنکای باد لابلای موهایم
Warm smell of colitas, rising up through the air
هوا آکنده از بوی تند کالیتاس (نوعی مخدر گیاهی)
Up ahead in the distance, I saw a shimmering light
در فاصله ای دور پیش رو ،نور لرزان چراغی را دیدم
My head grew heavy and my sight grew dim
سرم سنگین شد و چشمانم سیاهی رفت
I had to stop for the night
ناگزیر بودم که شب را توقف کنم
There she stood in the doorway
آنجا دختری در میانه در ایستاده بود
I heard the mission bell
صدای زنگ ورود به هتل را شنیدم
And I was thinking to myself
با خود در این فکر بودم
this could be heaven or this could be hell
که این می تواند بهشت باشد یا جهنم باشد
Then she lit up a candle and she showed me the way
سپس شمعی روشن کرد و راه را بمن نشان داد
There were voices down the corridor
پائین راهرو صداهائی بود
I thought I heard them say...
فکر می کنم که شنیدم می گفتند:
Welcome to the hotel California
به هتل کالیفـــــــــــــــرنیا خوش آمدی
Such a lovely place
چه جای دل انگیزی
Such a lovely face
چه صورت دوست داشتنی ای
Plenty of room at the hotel California
اتاقهای زیادی در هتل کالیفرنیا هست
Any time of year, you can find it here
تمام طول سال خواهید یافت
Her mind is tiffany-twisted, she got the mercedes bends
ذهن او بسان توری نازک پیچیده شده ای است، او صاحب این مرسدس است
She got a lot of pretty, pretty boys, that she calls friends
پسرهای خیلی زیبائی را از آن خود کرده که دوست خطابشان می کند
How they dance in the courtyard, sweet summer sweat
وه ، که چگونه در حیاط پایکوبی میکنند ، تابستان گرم و دلچسب
Some dance to remember, some dance to forget
بعضی می رقصند که به خاطر بسپارند، بعضی می رقصند که فـــــــراموش کنند
So I called up the captain
سپس پیشخدمت را صدا زدم
’please bring me my wine’
لطفا" شراب مرا بیاورید
He said, ’we haven’t had that spirit here since nineteen sixty nine’او گفت که از 1969 آن مشروب را اینجا نداشته ایم
And still those voices are calling from far away
و همچنان آن صدا ها از دور دست فریاد می زنند
Wake you up in the middle of the night
در نیمه های شب بیدارت می کنند
Just to hear them say...
تا بشنوی که می گویند
Welcome to the hotel California
به هتل کالیفرنیـــــــــــــــا خوش آمدی
Such a lovely place
چه جای دل انگیزی
Such a lovely face
چه صورت دوست داشتنی ای
They livin’ it up at the hotel California
آنها به خوشی در هتل کالیفرنیا روزگار را می گذرانند
What a nice surprise, bring your alibis
عذر تو چه تصادف جالبی را به دنبال داشت
Mirrors on the ceiling,
آینه های روی سقف
The pink champagne on ice
شامپاین عالی در (ظرف) یخ
And she said ’we are all just prisoners here, of our own device’دختر گفت که ما با میل خود در اینجا زندانی هستیم
And in the master’s chambers,
در اتاق رئیس هتل
They gathered for the feast
برای جشن دور هم جمع شدند
The stab it with their steely knives,
با چاقوهای فلزی خود ضربه می زدند
But they just can’t kill the beast
اما قادر به کشتن آن شریر نبودند
Last thing I remember, I was
آخرین چیزی که به یاد می آورم
Running for the door
در حال دویدن به سوی در بودم
I had to find the passage back
می بایست راه برگشت
To the place I was before
به جائی که قبلا" بودم را پیدا می کردم
’relax,’ said the night man,
مسئول شب گفت : آرام باش
We are programmed to receive
ما برای پذیرایی شدن اینجا هستیم
You can check out any time you like,
شما می توانید هر زمان که مایلید قصد رفتن کنید
But you can never leave!
اما هرگــــــــــــز نمی توانید اینجا را ترک کنید
لینک دانلود :
http://rapidshare.com/files/214481880/Eagles-Hotel_California.mp3
* جویدن آدامس هنگام خرد کردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود.
از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
1-ثروت، بدون زحمت
2-لذت، بدون وجدان
3-دانش، بدون شخصیت
4-تجارت، بدون اخلاق
5-علم، بدون انسانیت
6-عبادت، بدون ایثار
7-سیاست، بدون شرافت
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوهاش داد.