All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

Word History 003

هومیوپاتی

28 04 2009

هومیوپاتی (مشتق از دو کلمه یونانی hómoios (مشابه ) و páthos (رنج بردن) ) دانشی است که برای درمان بیماری‏ها به جای تمرکز بر یک بخش از بدن به بهبود کلی بیمار و بازگرداندن سلامت کامل به فرد می‏پردازد. از این رو درمان‏ها در این دانش شفابخش هستند و در راستای بهبود تمامی نشانه‏های جسمی و روحی بیمار انتخاب می‏شوند. پزشک هومیوپات علاوه بر گوش کردن به نشانه‏هایی از بیماری که خود بیمار بیان می‏کند برای یافتن نشانه‏هایی دیگر که به نظر فرد کم اهمیت می‏رسند نیز معایناتی انجام می‏دهد. علت این امر این است که بیماری نشانه‏ای از بروز اختلال و یا ناهماهنگی در بدن است. در هومیوپاتی عقیده بر این است که تصویر کلی وضعیت بیمار چگونگی ابتلای او را به بیماری توضیح می‏دهد. درمان‏های هومیوپاتی باید مناسب با نوع بیماری، شخصیت و طبیعت بیمار انتخاب شوند. از این رو ممکن است برای دو بیمار با یک بیماری مشابه،با توجه به طبع آن‏ها دو نوع درمان جداگانه تجویز شود. هم‏چنین هر یک از درمان‏های هومیوپاتی را می‏توان برای بهبود چندین بیماری در افراد مختلف به کار برد. دانش هومیوپاتی بر پایه عبارت” مشابه،مشابه را درمان می‏کند” بنا شده است. این فلسفه به سده پنجم پیش از میلاد مسیح باز می‏گردد و به وسیله بقراط بیان شده است. در سده نوزدهم این نظریه توجه پزشکی آلمانی به نام دکتر ساموئل هلنمان را به خود جلب کرد. وی بر این عقیده بود که علم پزشکی در آن زمان بسیار خشن است و به جای درمان بیماری‏ها،بهبود بیمار را به تأخیر می‏اندازد. هانمان مشاهده کرد که داروی تهیه شده از عصاره گنه گنه همان‏طور که مالاریا را درمان می‏کند در صورت مصرف مقداری اندک از ان سبب بروز نشانه‏های همان بیماری در یک فرد سالم می‏شود. در تحقیقات بعدی وی متوجه شد که بروز این نشانه‏ها ناشی از مقاومت بدن در برابر بیماری بوده است. از این رو تجویز حجمی اندک از ماده‏ای که در فرد سالم سبب بروز نشانه‏های یک بیماری می‏شود،می‏تواند بدن بیمار را برای مقابله با همان نشانه‏ها تحریک کند. هانمان تحقیقاتی بسیار به نام “اثبات‏ها” انجام داد. در این تحقیقات او حجمی اندک از یک ماده را به افراد سالم می‏داد و نشانه‏های بروز کننده ناشی از این عمل را یادداشت می‏کرد. سرانجام این مواد به صورت بسیار رقیق شده و با توجه به نشانه‏های مشابه به بیماران تجویز شدند و نتایجی امیدوار کننده به دست آمدند.

هومیوپاتی نوین بر پایه فعالیت‏های هانمان بنا شده است و درمان‏ها از گیاهان، مواد معدنی و جانوران به صورت بسیار رقیق شده تهیه می‏شوند.

محصولات هوموپاتیک طبق تعریف عبارتند از هر محصول پزشکی که از مواد یا ترکیباتی که مایه ی هوموپاتیک نامیده می شوند آماده شود:

1- گیاهان: همه ی گیاه یا بخشی از آن، گیاه مورد استفاده باید عاری از هر گونه آفت، پوسیدگی،پژمردگی باشد.

2-ترکیبات شیمیایی: مواد معدنی، عناصر، نمکها،اسید و هر ماده شیمیایی صناعی محلول در آب یا الکل یا پودرشده همراه با لاکتوز.

3- ترکیبات حیوانی: تمام بخش های بدن حیواناتی از قبیل مورچه، یا بخشی از بدن حیوانات یا ترشحات آن ها(گاو،گوسفند،خوک و…)(سارکود) استفاده می شود.

4- نوزود: نوزود از مواد ارگانیک مشتق از محصولات غیرفعال بیماری یا کشت میکروارگانیسم ها (ویروس،باکتری و قارچ) تهیه می شود.

این درمان‏ها توان بهبود بدن را به وسیله تحریک و تنظیم سیستم ایمنی فعال می کند.

در واقع عقیده بر این است که خواص درمانی این مواد در هر مرحله از رقیق سازی به دلیل حذف ناخالصی‏ها و کاهش عوارض جانبی بیشتر می‏شوند.

با استفاده از روش رقیق کردن احتمال مسمومیت به حداقل می رسد از طرفی ماده مورد استفاده در حلال بسیار ناچیز خواهد بود( در حد نانو)،امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که خواص مواد در مقادیر بسیار ناچیز و در حد نانو تغییر می کند.این مواد محلول بسیار کوچک به راحتی قادر به عبور از سلول بوده و می توانند باعث تغییرات بیوشیمیایی شود .

مکانیسم عمل هومیوپاتی به طور کامل مشخص نیست و از طرفی نباید برای همه بیماری ها به تنهایی به کار برده شود.

موادی که در هومیوپاتی برای تهیه درمان به کار میروند ابتدا برای به دست آوردن ترکیبات اصلی آن‏ها در الکل خیسانده می‏شوند. این محلول ابتدایی را “تنتور مادر” می‏نامند که در مضرب‏های 10(مقیاس دهگان نامیده شده،با علامت X نشان می‏دهند) و مضرب‏های 100(مقیاس صدگان نامیده شده، با علامت C نشان داده می‏شوند) رقیق می‏شود. در هر مرحله از رقیق سازی برای افزایش انرژی به درمان به دست آمده و کاهش بیشتر ناخالصی‏ها محلول را به شدت تکان می‏دهند. به این تکان‏ها انرژی دهی و یا “توان بخشی” دارو می‏گویند.درمان‏ها ممکن است به شکل قرص تبدیل شده و یا به صورت محلول،مرهم،پماد،پودر و … مصرف شوند. درمان‏های با توان بالا(رقیق‏تر) برای درمان بیماری‏های شدید و درمان‏های با توان کمتر(کمتر رقیق شده) برای درمان بیماری‏های ساده‏تر به کار می‏روند.

دیدگاه هومیوپاتی در درمان بیماری‏ها این گونه است که در طول مدت درمان نشانه‏های بیماری از یک بخش مهم به بخشی کم اهمیت‏تر منتقل می‏شوند. هم‏چنین بهبود بیمار از درون به بیرون حاصل می‏شود و نشانه‏هایی که زودتر بروز می‏کنند زودتر نیز برطرف می‏شوند. این مطلب را “قانون مسیر درمان” می‏نامند. در برخی موارد نشانه‏های بیماری با مصرف درمان تشدید می‏شوند ولی این امر زودگذر بوده،به “بحران بهبود” معروف است. در این حالت درمان تا زمان تغییر حالت و بهبود بیمار ادامه می‏یابد. معمولاً با استفاده از درمان‏های هومیوپاتی بهبود بیمار به سرعت حاصل می‏شود و این امر ناشی از ماهیت بیماری،قدرت درمان و هم‏چنین سن و میزان سلامت بیمار است.

هومیوپاتی از 4 اصل برای تجویز داروها استفاده می کند: شباهت،رقیق سازی،پویایی و شخص گرایی مشاوره ابتدایی هومیوپاتی حدود یک ساعت زمان می‏برد و در این مدت متخصص تصویری کامل از بیمار، چگونگی و شخصیت او و هم‏چنین سوابق بیماری و درمانی فرد را به دست می‏آورد. بر پایه‏ی این اطلاعات هومیوپات‏ها درمان مناسب(که معمولاً با غلظت 6C است) را انتخاب می‏کند.

. مشاوره‏های بعدی کوتاه‏تر هستند و پزشک چگونگی نگهداری و مصرف درمان را به بیمار آموزش می‏دهد. همگان بر این عقیده هستند که درمان‏های هومیوپاتی بدون خطر بوده، اعتیادآور نیست اما با این وجود باید تحت نظارت دولت و اداره بهداشت و از منابع مشخص تهیه شوند.

با توجه به این که کارآزمایی های بالینی انجام شده قادر به اثبات کارایی این روش در درمان نبوده اند، بنابراین هنوز استفاده از این روش برای درمان به تنهایی توصیه نمی شود.

727px-beydeman_gomeopatiya_vzir

تاریخچه هومیوپاتی

بقراط (پدر علم پزشکی) بر این عقیده بود که بیماری‏ها ناشی از عوامل طبیعی موجود در دنیا و محل زندگی ما هستند. این عقیده برخلاف نظری بود که سالیان سال در ذهن مردم رسوخ کرده بود و بیماری‏ها را تنبیهی از سوی خدایان می‏دانست. بقزاط معتقد بود که باید مراحل بیماری را به دقت مورد مشاهده قرار داد و داروها باید نیروی درونی بدن را برای مقابله با نشانه‏های بیماری تحریک کنند. وی نظریه” مشابه،مشابه را درمان می‏کند” را ترویج داد و درمان‏هایی بسیار بر این اساس تهیه کرد. از این رو بقراط در مدت زندگی علمی خود اساس هومیوپاتی را بنا نهاد که البته برای سده‏های متوالی مورد بی‏توجهی قرار گرفت.اگرچه هنوز مردم بر این عقیده بودند که بیماری‏ها ناشی از عوامل ماورائالطبیعه هستند ولی در دوران تمدن روم شناختی بیشتر نسبت به بدن انسان به دست امد و بسیاری از گیاهان برای درمان بیماری‏ها مورد استفاده قرار گرفتند و دانش پزشکی نسل به نسل افزایش یافت. در ابتدای سده شانزدهم پزشکی سوئیسی به نام پاراسلسوس(1493-1541) بیان کرد که نشانه‏های بیماری به سبب عوامل محیطی بروز می‏کنند. هم‏چنین او گیاهان و مواد طبیعی را کلید بهبودی بیماری‏ها می‏دانست و به نظریه” مشابه،مشابه را درمان می‏کند” اعتقاد داشت. او نظریه‏ای به نام ” نظریه نشانه‏های ظاهری” دارد. این نظریه بیان می‏کند که ظاهر گیاه و مواد موجود در آن به پزشک نشان می‏دهد که این گیاه توانایی درمان چه نوعی از بیماری را دارد.

در طول سده‏های بعدی دانش شناخت عملکرد بدن و خواص گیاهان افزایش یافت. برخلاف این پیشرفت درمان‏ها در علم پزشکی بسیار خشن بودند و چه بسیاری از بیمارن که ناخواسته و به دلیل استفاده از داروها بیماریشان تشدید شد و یا مردند. این موضوع با تلاش‏های هانمان،پدر هومیوپاتی نوین،مغایرت بسیار داشت. وی که کار خود را در اواخر سده هجدم شروع کرد، در یاداشتهای ابتدایی خود آزمایش‏های سخت و طاقت فرسا بر روی بیماران را نکوهش کرده، برای داشتن زندگی سالم استفاده از رژیم غذایی مناسب،پاک نگاه داشتن محیط زندگی و رعایت کامل بهداشت را توصیه می‏کند. در سال 1790 توجه وی به عصاره گنه گنه که درمانی موثر در بهبود بیماری مالاریا بود جلب شد. هانمان در ابتدا این ماده را روی خود و سپس روی دوستان و افراد خانواده مورد آزمایش قرار داد و نتایج را ثبت کرد. او این تجربیات ساده را “اثبات‏ها” نامید. این نتایج هانمان را به اثبات درمان‏های بیشتری رساند و سبب شد تا او دوباره نظریه “مشابه،مشابه را درمان می‏کند” را بهتر درک کرده،ترویج دهد.

در سال 1812 بسیاری از آزمایش‏ها و اثبات‏های هانمان به نتیجه رسید و پزشکانهی دیگر نیز هومیوپاتی را برای درمان بیماران خود انتخاب کردند. هانمان در دانشگاه لایپزیگ تدریس هومیوپاتی را شروع کرد و مقالات ارزشمندی حاصل از سال‏ها تحقیق را به رشته تحریر درآورد. وی تا آخرین روزهای عمر خود به تحقیق،تدریس و آزمایش برای به دست آوردن درمان‏های رقیق‏تر و پرتوان‏تر ادامه داذ.

اگرچه فعالیت‏های او از گزند بدگویان در امان نبود اما توانست در دهه 1830 پیروان زیادی را به خود جلب کند. دز سال 1831 در مرکز اروپا وبا فراگیر شد و هانمان کافور را توصیه کرد. با استفاده از این درمام بسیاری از مردم و از ان جمله دکتر فردریک کوئین که در آن زمان یک کارآموز بود بهبود یافتند.او اولین بیمارستان هومیوپاتی در لندن را در سال 1849 تأسیس کرد. شیوع بعدی وبا در انگلستان تأثیر کافور در درمان بیماری را به اثبات رساند،چرا که تعداد بیماران بهبود یافته در بیمارستان هومیوپاتی بسیار بیشتر از سایر بیماران بود.

در ابتدای سده نوزدهم دکتر هرینگ در آمریکا “قانون بهبود” را وضع کرد. این قانون چگونگی ابتلا به بیماری و انتقال نشانه‏ها از یک بخش بدن به بخش دیگر در مدت درمان را بیان کرد. دکتر جیمز تایلر کنت نظریه انواع مزاج را در سال‏های بعدی بیان کرد که امروزه پایه هومیوپاتی کلاسیک و تهیه درمان‏های نیرومند است.

نکات مهم در مصرف دارهای هومیوپاتی

homeopathy-stockexhng

به عنوان یک قانون کلی داروهای هامیوپاتی فقط باید هنگامی مصرف شوند که مورد نیاز هستند و به محض اینکه بهبودی حاصل شد باید مصرف دارو را قطع کرد.

اگر نشانه‏های بیماری تشدید شود به قول هومیوپات‏ها تشدید شود،ممکن است به این معنی باشد که دارو موثر بوده و نیروی حیاتی را تحریک و وارد میدان عمل نموده است. اگر چند ساعت پس از مصرف دارو نشانه‏های بیماری تغییری نکند باید مصرف دارو قطع شده و به سیستم ایمنی اجازه داده شود تا با بیماری مبارزه کند.

خنثی کننده های داروهای هومیوپاتی

سیر(اعم از خام یا پخته)،سبزیجات معطر (نعنا،ترخان،ریحان،شنبلیله،مرزه و…) ادویه‏های تند و معطر(ادویه کاری،دارچین،فلفل تندو…) عطر،ادکلن،قهوه،نسکافه و مشروبات الکلی.

نکته خیلی مهم: بهتر است زنان باردار از داروهای هومیوپاتی استفاده نکنند چرا که هیچ کارآزمایی بالینی کنترل شده‏ای در مورد این روش انجام نشده است.

منبع





لطفاً اصرار نکنید!

16 10 2008

پارسال که جوان بودم و خام،پستی در مورد خودکشی آسان نوشتم،هدف من از این پست معرفی روشهای خودکشی نبود،بلکه هدفم مزمت اتانازی و افراد پیرو این مکتب بود ( واژه اتانازی از اصطلاح یونانی “eu” به معنای «خوب و کام‌بخش» و واژه “thanasia” به معنای «مرگ» مشتق شده است. واژه Thanasia از “Thanatos”که الهه مرگ در یونان بوده،گرفته شده است.بحث اتانازی، عمدتا به بحث در این باره مربوط می‌شود که چه چیزی اخلاقی است؟ مثلا آیا حقی برای ارتکاب خودکشی وجود دارد؟ آیا کمک به دیگری برای خودکشی اخلاقی است؟ آیا حقی وجود دارد که بر اساس خواسته کسی یا اعضای خانواده‌اش، وقوع مرگ را در او تسهیل کنیم؟)

من معتقدم که هیچ‏کس چه از لحاظ اخلاقی و چه از لحاظ قانونی اجازه نداره که حق حیات رو از کسی سلب کنه حتی اگه اون فرد خودش مشتاق و راغب به این کار باشه!

بنابراین تصمیم گرفتم که این توضیحات رو به اون پست اضافه کنم ، امیدوارم دیگه ایمیلی در این مورد و توضیح روش خودکشی آسان نداشته باشم.

پ.ن: بدین وسیله به سوی خداوند توبه می‏کنم و برائت می‏جویم و به سوی او پناه می‏برم از شر شیطان رجیم! باشد که رستگار شوم!

جدای از شوخی،خیلی جالبه که کسی به فکر خودکشی اونم از آسونترین راه ممکن باشه، یعنی این فرد  اونقدر واسه خودش اهمیت قائله که می‏خواد درد کمتری بکشه ولی از دست دادن جونش براش هیچ اهمیتی نداره؟! یعنی کسی که اینقدر به خودش و دردش اهمیت می‏ده می‏تونه خودکشی کنه؟!





تاریخچه کلمات- صرع

21 05 2008

صرع یا epilepsy از اصطلاح یونانی epilepsia ( از دو کلمه epi و lepsis به معنای تسخیر شده) مشتق شده است. عقاید ملت های مختلف نسبت به منشأ این بیماری متفاوت بوده، برخی آن را موهبتی از جانب خداوند می دانستند و برخی دیگر معتقد بودند که تسخیر روح توسط ارواح خبیث است!

در ایام باستانی epilepsy تحت عنوان بیماری مقدس و روحانی شناخته می شد، زیرا مردم معتقد بودند که دوره های تشنجی طی حملات صرع از سوی demon ( خدایی قدرتمند در یونان باستان ) است از این رو تجربیات بینایی که طی حملات صرع روی می داد را پیامی از سوی خدا تلقی می کردند.

در میان قبایلی که به ارواح معتقد بودند، حملات صرع را حمله ای از سوی ارواح خبیث و شیطانی می دانستند که اعتقاد داشتند این ارواح ،فرد مصروع را تبدیل به یک جادوگر می کند.از طرفی در برخی فرهنگ ها، صرعیان را لکه ننگ جامعه می دانستند و از آن ها دوری کرده و حتی آن ها را زندانی می کردند!

در رم باستان نیز epilepsy به عنوان بیماری Morbus Comitialis (بیماری تالار مجلس سنا) شناخته می شد که معتقد بودند نفرینی از سوی خدایان است!

منبع





تاریخچه کلمات – eudaimonic

26 04 2008

eudaimonic مشتق از 2 کلمه یونانی euo به معنای خوب و daimon به معنای خدا یا روح است،یونانیان معتقد بودند که هر بچه ای در زمان تولد با یک diamon متبرک می شود، این diamon ضمانتی برای تجلی صفاتی ویژه در هر فرد است و هم چون پیکر طلایی است که توسط ظرف سفالین کم ارزشی پوشانده شده،بنابراین برای رسیدن به diamon یا همان خود طلایی باید این ظرف سفالین یا پوسته بیرونی را شکست!

از این رو از دیدگاه ارسطو و پیروانش eudaimonic به معنای تلاش برای رسیدن به کمال و استعدادهای ذاتی بود که  از بدو تولد در نهاد شخص به ودیعه گذاشته شده است.

هم چنین ارسطوییان معتقد بودند که eudaimonic می تواند از طریق احساسات مثبت بخش هایی را از مغز انسان تحریک کند که در سلامتی نقش مهمی بازی می کنند و هدف اصیل هر فرد در زندگی برای ضمانت سلامتی و آسایش دنیوی رسیدن به eudaimonic یا همان خودطلایی است!

پ.ن: اگه فیلم قطب نمای طلایی رو دیده باشید،خیلی راحت می تونید diamon رو تصور کنید!

منبع





تاریخچه کلمات- خودشیفته

29 03 2008

در اساطیر یونان،داستان های زیادی در موردجوان زیبارویی به نام Narcissus یا Narkissos ( به یونانی Νάρκισσος) وجود دارد که هر کس به او نگاه می کرد در عرض کمتر از چند ثانیه عاشقش می شد، از این رو تمام دختران در نگاه اول دل باخته او می شدند اما Narcissus به این همه عاشق و دلباخته بی توجه بود، امروزه از نام این قهرمان یونانی برای توصیف افراد یا جوامعی استفاده می شود که به جز خود به کسی دیگر عشق نمی ورزند!!!

اما افسانه این گونه شروع می شود: زنی زیبا ( یکی از حوری های جنگل) به نام Echo در دره ای زیبا زندگی می کرد، این زن عاشق چهچهه زدن ( مثل بلبل) بود و تنها می توانست حرف ها را تکرار کند،تنها چند کلمه آخر از یک عبارت!

در پشت کوه های آن طرف این دره زیبا، جوانی زیبا رو به اسم Narcissus زندگی می کرد که تمام دوشیزگان در نگاه اول دل باخته او می شدند اما Narcissus به جز خودش کس دیگری را دوست نداشت!

روزی از روزها،Narcissus همراه با جمعی از دوستان به گردش می رود و هنگامی که برای چیدن یک گل توقف می کند، ردپای دوستانش را گم می کند،وقتی که به جستجوی دوستانش می رود، از کنار درختی عبور می کند کهEcho درآن جا در حال استراحت کردن است.Echo در نگاه اول دلباخته او می شود و از آن جایی که تحمل گم کردن Narcissus را ندارد،مخفیانه او را تعقیب می کند.Echo دوست دارد با او صحبت کند اما به دلیل ضعفی که در ادای کلمات داشت قادر به سخن گفتن نبود.تا این که Narcissus دوستانش را صدا می زند و Echo جملات او را تکرار می کند.Echo پس از چندبار تکرار آخرین جملات نارسیس در مقابل او ظاهر شده و سعی می کند که Narcissus را در آغوش بگیرد اما Narcissus او را پس زده و فرار می کند!!!

قلب Echo از این رفتار غیرانسانی( طفلکی! )نارسیس می شکند و از آن روز به هیچ غذایی لب نمی زند، یکی از دختران پس از مشاهده وضع Echo شروع به دعا به پیشگاه خدایگان می کند و این جاست که Nemesis ( خدای مجازات و تنبیه) به او پاسخ می دهد.خدایی که به هیچ کس و هیچ چیز جز خود عشق نمی ورزد!

یک روز که Narcissus تشنه می شود و برای خوردن آب به کنار برکه می رود،قبل از این که آب بخورد،متوجه صورت زیبای جوانی در آب می شود که به او زل زده،او فقط انعکاس تصویر خود را در آب می دید اما نمی توانست این را تشخیص دهد،او همانند Echo پس از دیدن تصویر خود چنان بی تاب شد که دست از غذاخوردن کشید، پس از مرگ Narcissus ،بدن او به یک گل استحاله یافت که به یاد او آن را Narcissus نام نهادند.

اما به جز این داستان سوزناک و غمناک روایات دیگری هم هستند مثلاً در یکی دیگر از روایات این طور آمده که Narcissus یک خواهر دوقلو داشته که بسیار شبیه او بوده به طوری که کسی قادر به تشخیص آن دو از هم نبود و Narcissus هم عاشق او بود به طوری که پس از مرگ خواهرش به هیچ کس توجه نمی کرد،یک روز که از کنار برکه آبی می گذرد و چهره خود را در آب می بیند، فکر می کند که خواهرش را دیده و از آن روز به بعد همیشه به کنار آن چشمه می رفت و غرق تماشای خود می شد تا این که یک روز در آب می افتد و غرق می شود!

در نسخه دیگر این افسانه چنین ذکر شده که مرد جوانی به نام Ameinias عاشق Narcissus شد و چون عشقش از طرف او به استهزاء گرفته شد، در جلوی خانه Narcissus با شمشیر خودکشی کرد، او به پیشگاه Nemesis دعا کرد که روزی Narcissus دچار درد این چنین عشقی شود(!) و این چنین شد که Nemesis دعای او را پذیرفت و یک روز که Narcissus از کنار برکه آبی می گذشت صورت خود را در آب دید و سعی در اغوای آن پسر جوان کرد!!! نارسیس تنها پس از تلاش برای بوسیدن آن جوان متوجه اشتباه خود شد، اما او نتوانست این عشق را تاب بیاورد و خودکشی کرد، پس از مرگ ،بدن Narcissus تبدیل به گلی شد که بعدها به یاد وی نامش را گل Narcissus گذاشتند! ( استغفرالله و اتوب الیه، پس حرف های شیخ الشیوخ بی خود نبود….!)

پ.ن : با عذرخواهی از طولانی شدن این پست دلم نیومد که ادامه ی زیبایی که اسکار وایلد بر این افسانه نوشته رو نقل نکنم.

اسکار وایلد داستان را چنین به پایان می برد: پس از مرگ Narcissus ،اوریادها ( الهه های جنگل) به کنار دریاچه آمدند که از یک دریاچه آب شیرین به برکه ای سرشار از اشک شور استحاله یافته بود. اوریادها پرسیدند: چرا می گریی؟ دریاچه گفت: برای Narcissus .اوریادها شگفت زده پرسیدند: هر چه بود،تنها تو فرصت داشتی از نزدیک زیبایی او را تماشا کنی.دریاپچه پرسید: مگر او زیبا بود؟ اوریادها شگفت زده پرسیدند:چه کسی می تواند بهتر از تو این حقیقت را بداند؟ دریاچه لختی ساکت ماند. سرانجام گفت: من برای او می گریم، اما هرگز زیبایی او را درنیافته بودم. برای نرگس می گریم، چون هر بار که از فراز کناره ام به رویم خم می شد، می توانستم در اعماق دیدگانش، بازتاب زیبایی خود را ببینم! (قابل توجه اون کسی که خودش می دونه کیه!)

یادآوری: دیگه لازم نیست تاریخچه اکوی صدا رو هم بگم چون Echo خانم کار ما رو راحت کردن، به این می گن با یه تیر دو نشون زدن، درضمن آقایان مواظب باشن اگه رفتن کوهی جایی، خدای نکرده کاری نکنن که نمسیس حسابشونو برسه، از ما گفتن بود!!!






تاریخچه کلمات – سادیسم

17 01 2008

sade  لغتی فرانسوی به معنای “دیوانه” و نام یکی از رمان نویسان مشهور قرن هجدهم فرانسه( Alphonse Francois de sade ) معروف به مارکیس دو ساد متولد 2 ژوئن 1740 بود.مارکیس عقیده داشت که تنها راه بهتر زیستن برتری دادن رذیلت بر فضیلت و نادرستی بر درستی است و انسان تنها از راه های نادرست می تواند به آرزوهایش برسد. او هم چنین در کتابهای خود  به رواج دادن این عقاید نادرست خود می پرداخت!

او سال ها در زندان مشغول نوشتن رمان های غیراخلاقی بود و در زندان نیز ( دسامبر 1814) درگذشت.

 

تو زندگی روزمره با افراد سادیستی زیادی برخورد می کنیم که زیاد مهم نیستند اما وای به آن روز که این افراد دست به قلم بشن، سمی که از قلم این جور افراد جاری می شه تمام جامعه رو مسموم می کنه!

پ.ن: اگه تا حالا با این جور افراد برخورد نکردین شانس آوردین، من بدبخت که این ترم با یکیشون کلاس داشتم،از اون روانی های درجه یک، خداروشکر که دیگه ریختشو نمی بینم!!





میگرن – تاریخچه کلمات

24 12 2007

سوراخ های موجود بر جمجمه های 9000 ساله، شواهدی حاکی از تحقیقات متعدد بر روی علل سردرد دارد،هرچند که شواهدی علمی برای اثبات این فرضیه در دست نیست. سردرد و امراض عصبی در مدارک پزشکی مصریان باستان، مربوط به 1200 سال پیش ازمیلاد،ثبت شده است.

در 400 سال قبل از میلاد بقراط حکیم مراحل aura را که مقدم بر سردردهای میگرنی است شرح داد. به نظر می رسد که Cappadocia اولین کسی بود که میگرن یک طرفه را کشف کرد. migraine در اصل واژه ای فرانسوی است که از کلمه ی “ hemicrania “یونانی مشتق شده است. اولین بارGalenus از اصطلاح (hemicrania” (half-head” استفاده کرد که بعدها واژه ی میگرن از آن مشتق شد.او تصور می کرد رابطه ای بین مغز و معده وجود دارد(به خاطر تهوع و استفراغ و سردردی که در حملات میگرن دیده می شود). هم چنین برای تسکین درد میگرنی ،پزشک اسپانیایی به نام Abulcasis (یا Abu El Quasim ) پیشنهاد کرد که از یک قطعه آهن داغ یا جاگذاری سیر ،داخل شکاف تعبیه شده در جمجمه استفاده کنند!

در قرون وسطی برای تسکین سردردهای میگرنی از آهن داغ یا حجامت و حتی جادوگری استفاده می کردند.ابوعلی سینا میگرن را دردی ناشی از صفرای زرد توصیف کرده و در کتاب القانون فی الطب آن را این چنین توصیف کرده است:”حرکات جزئی،نوشیدن ، خوردن و صداها درد را تحریک می کنند.بیمار قادر به تحمل صداها و نور نیست.بیمار باید در تاریکی و به تنهایی استراحت کند.”

ابوبکر محمد بن زکریای رازی سردرد را بخشی از تغییرات سیکل در زنان دانسته: ” و برخی از سردردها در زنان مکن است بعد از زایمان یا سقط و در یائسگی یا دیس منوره ایجاد شود.”

در سال 1712 ، پنج فرم میگرن طبقه بندی و منتشر شد که واژه ی “Megrim”  (اصطلاح قدیمی انگلیسی که به hemicrania اشاره دارد)،تحت عنوان میگرن کلاسیک طبقه بندی شد.

Graham و Wolff در 1938 مقاله ای در حمایت از اثر ergotamine در تسکین درد میگرن منتشر کردند، در قرن بیستم Harold Wolff نظریه ی واسکولار  خود را در مورد میگرن منتشر کرد.پس از آن نظریه نورولوژیک مطرح شد که نظریه واسکولار(عروقی) Wolff را به چالش طلبید.





تاریخچه کلمات – سیفلیس

15 12 2007

واژه ی syphilis توسط پزشک و شاعر ایتالیایی Girolamo Fracastoro در یکی از رزمنامه هایی که به لاتین سروده به نام Syphilis sive morbus gallicus(سیفلیس یا بیماری فرانسوی)،در 1530 اختراع شد. شخصیت اصلی این داستان چوپانی به نام Syphilus است.Syphilus و پیروانش به دلیل مخالفت با آپولو اولین کسانی هستند که به این بیماری مبتلا شده اند!

Fracastoro با اضافه کردن پسوند is_ به  Syphilus ،اسمی جدید برای این بیماری اختراع کرد،تا قبل از ابتکار  syphilis ،Fracastoro در ایتالیا و آلمان ”بیماری فرانسوی “،در فرانسه”بیماری ایتالیایی”،نامیده می شد،هم چنین هلندی ها به آن “بیماری اسپانیایی” و روسی ها “بیماری لهستانی” می گفتند!

در قرن 16 برای افتراق آن از آبله (smallpox )به آن آبله بزرگ می گفتند.از اصطلاحات “lues” و “Cupid’s Disease”(بیماری کوپیدون خدای عشق) و شیر سیاه (در اسکاتلند) نیز برای آن استفاده می کردند.

پ.ن: در تاریخ آمده که هیتلر بزرگ هم به این بیماری مبتلا بوده اند!

منبع





تاریخچه کلمات-لوپوس (SLE )

6 12 2007

بیماری lupus erythematosus (لوپوس از کلمه لاتین به معنی گرگ و erythro به معنای قرمز مشتق شده است)،گونه‌ای از انواع روماتیسم است که در آن سیستم دفاعی بدن، علیه ارگان‌ها و بافت‌های پیوندی خودی عمل کرده و به‌آن‌ها آسیب می‌رساند.علت نام گذاری به خاطر ضایعه پوستی پروانه ای شکل روی صورت بیماران می باشد .

بعضی معتقدند که علت نام گذاری بیماری توسط پزشکان به خاطر این بوده که ضایعه پوستی شبیه صورت گرگ است،برخی دیگر معتقدند که در قرون گذشته که بیماری پوستی شدیدتر بوده،نمای ضایعه پوستی شبیه خراش های ناشی از گازگرفتگی گرگ بوده،برخی دیگر از مورخین معتقدند که علت این نام گذاری به دلیل ریشه لاتین آن نیست بلکه از ماسک فرانسوی “loup” (به معنای گرگ) مشتق شده که زنان برای برطرف کردن لکه های صورت از آن استفاده می کردند!





تاریخچه کلمات-مالاریا

17 10 2007

malariaبیماری عفونی نواحی گرمسیری است که با آلوده شدن سلول های قرمز خون به وسیله ی گونه های تک یاخته ای به اسم پلاسمودیوم ایجاد می شود،بیماری به وسیله ی گزش پشه ی ماده ( ناقل بیماری )منتقل می شود.مالاریا با دوره هایی از تب،لرز ،عرق و کم خونی بروز می کند.مناطق اندمیک این بیماری عبارتند از:آفریقا،آمریکای مرکزی،اکثر مناطق جنوب آسیا و آفریقای جنوبی.

این بیماری با نام های تب جنگلی،تب نوبه (paludism ) و تب مرداب swamp fever نیز شناخته می شود.

mal’aria از mala aria به معنای” هوای بد” مشتق شده است.احتمالاً اولین بار توسط پزشکی به نام Francisco Torti در قرن هفدهم به کار برده شد. آن زمان فکر می کردند که علت مالاریا آب و هوای بد منطقه است!






منشا و تاریخچه کلمات و اسامی انگلیسی و سیر تکاملی آنها
http://www.krysstal.com/wordname.html

http://www.yaelf.com/questions.shtml

 

دیدگاههای روانشناختی به نام گذاری ها

http://www.ecs.soton.ac.uk/~harnad/Papers/Harnad/harnad96.word.origin.html

 

کلمات بی نام و نشان

http://www.well.com/user/smalin/unknown.html

 

منشا و تاریخچه کلمات

http://www.edu-cyberpg.com/Literacy/evolution.asp

http://www.wordorigins.org/histeng.htm#early 

 

       

 

Word History 002

رفع ضعف گوگل فارسی برای تصحیح املای کلمات انگلیسی

اگر در محیط گوگل فارسی یک کلمه تخصصی انگلیسی رو غلط تایپ کنید خواهید دید که کلمه صحیح پیشنهاد نمی شود . اما اگر زبان گوگل را به انگلیسی تغییر دهید این قابلیت پیشنهاد کلمه صحیح قدرتمندتر خواهد شد .
اگر مجبور هستید کوکی ها را مرتبا حذف نمایید پیشنهاد می کنیم از سایت http://google . co . uk استفاده کنید . زیرا معمولا برای کاربران ایرانی با پاک شدن کوکی ها محیط دوباره به زبان فارسی بر می گردد .
نوار ابزار گوگل نیز بخشی برای انتخاب سایت جستجو دارد که کشور مورد نظر را می توانید united kingdom قرار دهید . 

 

بلند ترین کلمه ی زبان انگلیسی

نقل قول:
نوشته شده بدستhamidak
من دنبال بلند ترین کلمه ی زبان انگلیسی هم هستم و پیدا نکردم اگه بلد بودین ممنون میشم بذارین
دوستان عزیز این سوال جالبی هستش...
من بلند ترینی که باهاش برخورد کردم اینه: microminiaturization دوستان از این پست به بعد طول کلمه ای که باهاش برخورد کردید رو بشمارید و بنویسید بعد خود کلمه و معنی رو بنویسید البته اگه کلمه شما از کلمه ای که نفر قبلی نوشته کوتاهتر هستش پست جدید قرار ندید.

اینطوری:
----------------------------------------
طول کلمه: 20 حرف
کلمه: microminiaturization
معنی به فارسی: ریزمینیاتورسازی
توضیح به انگلیسی:to make things on a very small scale
----------------------------------------

ببینم چیکار میکنید...

دوستان از منحرف کردن بحث تاپیک جدا خودداری فرمائید......

موفق و سربلند باشید.
__________________

 

 


با سپاس از devilhell عزیز از این جستار بسیار جذاب و آموزنده.
من هم تونستم این یکی رو پیدا کنم. یک واژه تخصصی در علم پزشکی ، جالبه :

کلمه : thyroparathyroidectomy
طول کلمه : 22
معنی به فارسی : برش غده ای ( مثل تیروئید و پاراتیروئید )
توضیح به انگلیسی : excision of glands like thyroid and parathyroid
__________________
با چند کلیک بخشی از تاریخ ایران شوید
ایرانی کلیک کن و برای ایرانی هم بفرست



شطرنج حریف هستی ؟

  


منم بلندترین کلمه ای که بهش برخوردم مینویسم

Supercalifragilisticexpialidocious

طول :34 حرف

معنیه خاصی نداره و برای زمانی استفاده میشه که میخوای یه کلمه ی بلند بگی و طرف و سر کار بزاری یا مثلا بگی3 بار تکرار کن
طرز تلفظ : :”سوپر کلی فرجالیجیس تیک اکسپیالی دوشز” صلوااااااااات

اینم یه عکس ( آموزش تصویری)

__________________

بزرگترین کلمه ثبت شده در دیکشنری

Pneumonoultramicroscopicsilicovolcanoconiosis

طول : 45

معنی :"بیماری ریوی به علت استنشاق ذرات ریز سیلیس"
__________________
 
 

بزرگترین اسم یک مکان

Taumatawhakatangihangakoauauotameteaturipukakapiki maungahoronukupokaiwhenakitanatahu

طول :84

معنی :نام مکانی در نیو زیلند
__________________
 

طولانی ترین کلمه ای که شکسپیر در آثارش آورده

Honorificabilitudinitatibus

طول :27

معنی: شرافتمند و پر افتخار
__________________
 
 

خدمتتون عرض کنم که طولانی ترین و بلند ترین کلمه انگلیسی ، نام ماده ای (در واقع پروتئینی) به نام titin است که اگر بخواهیم آن را به روش IUPAC (شیمی دبیرستان که یادتون نرفته ؟) بنویسیم شامل 189,819 حرف (letter) انگلیسی میشه.فکتون افتاد نه؟

اگر میخواهید اسم یکی از این جور پروتئین ها را ببینید .............خب یکیشو که 1185 حرف داره رو براتون میزارم تا ندیده از دنیا نرید

acetylseryltyrosylserylisoleucylthreonylserylproly lserylglutaminyl-
phenylalanylvalylphenylalanylleucylserylserylvalyl tryptophylalanyl-
aspartylprolylisoleucylglutamylleucylleucylasparag inylvalylcysteinyl-
threonylserylserylleucylglycylasparaginylglutaminy lphenylalanyl-
glutaminylthreonylglutaminylglutaminylalanylarginy lthreonylthreonyl-
glutaminylvalylglutaminylglutaminylphenylalanylser ylglutaminylvalyl-
tryptophyllysylprolylphenylalanylprolylglutaminyls erylthreonylvalyl-
arginylphenylalanylprolylglycylaspartylvalyltyrosy llysylvalyltyrosyl-
arginyltyrosylasparaginylalanylvalylleucylaspartyl prolylleucylisoleucyl-
threonylalanylleucylleucylglycylthreonylphenylalan ylaspartylthreonyl-
arginylasparaginylarginylisoleucylisoleucylglutamy lvalylglutamyl-
asparaginylglutaminylglutaminylserylprolylthreonyl threonylalanylglutamyl-
threonylleucylaspartylalanylthreonylarginylarginyl valylaspartylaspartyl-
alanylthreonylvalylalanylisoleucylarginylserylalan ylasparaginylisoleucyl-
asparaginylleucylvalylasparaginylglutamylleucylval ylarginylglycyl-
threonylglycylleucyltyrosylasparaginylglutaminylas paraginylthreonyl-
phenylalanylglutamylserylmethionylserylglycylleucy lvalyltryptophyl-
threonylserylalanylprolylalanylserine


اسمه 1 پروتئینه

طول >>>> 1185 حرف

خب اینم جورش بود __________________
**کنج شب بیدارم**
**حاله خووووبی دارم**
**ازتو و از همه کس**
**ازخودم بیزارم**
**نمی خوام قلبم دیگه **
** ماله کسی باشه**
 
 

بچه ها خیلی جالب بودن مرسی.

اینم یکی دیگه :

کلمه : osseocarnisanguineoviscericartilaginonervomedullar y
طول کلمه : 51
معنی به فارسی : مرتبط با ساختار بدن انسان
توضیح به انگلیسی : refers to structure of the human body
__________________
با چند کلیک بخشی از تاریخ ایران شوید
ایرانی کلیک کن و برای ایرانی هم بفرست
 
اینم یه کلمه ی دیگه که من دارم می زارم و معنیش هم مکتب ضد مکتب در کلیساست 
Antidisestablishmentarialism 
فکر می کنم چیزی حدود 28 ححرف داشته باشه

Word History 001

واژه‌های ایرانی در زبان انگلیسی

زبان‌های فارسی وانگلیسی هردو به دسته‌ زبان‌های آریائی (ویا به اصطلاح هندواروپائی) تعلق دارند. به همین دلیل واژه‌های مشابه بسیار میان دوزبان دیده می‌شود. اما علاوه براین واژه‌ها ی پایه و همانند مثل مادر، برادروپدر، کلمات بسیاری هم دردوره‌های بعدی تاریخ از زبان مردم ایران وارد زبان انگلیسی شده است. بعضی ازاین واژه‌ها اززبان‌های اوستایی وپهلوی وفارسی باستان وبرخی واژه‌ها اززبان‌های سومری وایلامی وغیره وبعضی دیگراززبان‌ها وگویش‌های دیگرسرزمین ایران مثل آذری، کردی وبلوچی به زبان انگلیسی راه یافته‌اند. دراین مقاله نموداری ازتأثیرات زبانهای ایرانی بردیگرزبان‌های اروپایی ازجمله زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، وآلمانی که درانگلیسی تأثیر بسیارنهاده‌اند ارائه شده است.

گلها، گیاهان ومحصولات کشاورزی:

درروزگاری که سراسراروپا یخ بندان بود، فلات ایران سرزمینی خرم به شمارمی‌رفت وکویرلوت امروز به گونه دریائئ با حاشیه‌های پرازدرخت اززیبا ترین مناطق کره زمین محسوب می‌گردید. پس ازتغییرات جوی وزمین شناسی، کم کم مراکز ایران کنونی روبه خشک شدن نهاد و بالعکس اروپا به سرسبزی وخرمی گرایید . شاید به همین علت اقوام ساکن فلات ایران وپیرامون آن درآغاز تمدن ازپیروان کشاورزی بوده اند. دراین مورد بررسی ازنویسندگان انگلیسی مثل هنری فیلد تصریح دارند که ایران ازنظر کشاورزی براروپا تقدم داشته وازبابت پرورش گیاهان داروئی وگل‌های زینتی وزیبا کمک ‌های برجسته‌ای به تمدن بشری نموده‌است. ازهمین روست که نام واژه‌های ایرانی رابه فراوانی دروصف گل‌ها وگیاهان درزبان انگلیسی می‌یابیم؛ نمونه ها:

1- jasmin – یاسمن: این واژه به گونه jessamin هم به کاررفته است. علاوه برزبان انگلیسی، درزبان فرانسه به صورت jasmine (ژاسمن)،درآلمانی یاسمین، درارمنی یاسمیک، درایتالیایی Glesomin، درلاتین Gelsiminum ودربسیاری زبان‌های دیگربا تغییرات اندک تلفظ می‌شود. درزبان ترکی وشاخه‌‌های آن به صورت jasmine به کارمی‌رود. واژه یاسمن نام زیبایی برای زنان ودختران به شمارمی‌آید.

2- Narcossis – نرگس: این واژه درعربی به صورت نرجس، درلاتین وروسی Narcissus تلفظ می‌شود. درآلمانی Narcisism ، درارمنی نارگیس ودرترکی نرجس ونرگس به کارمی‌رود. واژه Narscisism درزبان انگلیسی یا خود ستائی که کنایه اززیبایی است، هم ازاین واژه ساخته شده است. درزبان فارسی چشم مست رانرگس مست هم نامیده‌اند.

3- Pistacchio – پسته: این واژه علاوه برزبان انگلیسی درغالب زبان‌های اروپائی با اندکی تغییر به صورت پسته، پستاچیو به کارمی‌رود ودرزبان ترکی نیزچنین است.

4- Rose – رز : اصل این کلمه ورذ پهلوی است که دگرگونی یافته وبه ورد عربی ازیک طرف ورز Rose لاتین واروپائی ازطرف دیگرتبدیل شده است. درانگلیسی ، فرانسه وآلمانی Rose درفنلاندیRussuo ودرغالب زبان‌های اروپائی با اندکی تفاوت دیده می‌شود.

5- Susan- سوسن: اسم زن ودختراست. سوزان همان کلمه فارسی سوسن(نام گل) است که به زبان‌های خارجی راه یافته است.

6- Sugar – شکر: ازکلمات کمیابی است که خود اروپائیان نیزتصریح به ایرانی بودن آن دارند. درانگلیسی شوگر،درفنلاندیSokeri،درترکی شکرSeker، درآلمانی Zucker،درفرانسه Sucre، درعربی سکر،درروسی ساخارودرمجاری Cukor سوکور دیده می‌شود.

7- Pepper این واژه ازفلقل ایرانی گرفته شده است. این واژه به گونه Piper درلاتین، معتقدند اصل کلمه آرامی است که بازهم زبان بخش بزرگی ازایران بوده و دردوران هخامنشی یکی از زبان‌های رسمی ایران محسوب می‌شده است.

8- Spinach – اسفناج: این واژه ایرانی درزبان‌های دیگر به صورت گوناگون یافت می‌شود، ازجمله درفنلاند Pinatia پیناتیا، درانگلیسی وفرانسه Spinach ودرزبان‌های دیگر اروپایی کم وبیش با تغییراتی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرف سپاناج فارسی است ودرفرهنگ ‌های کهن عربی چون" البلغد" ابویعقوب کردی نیشابوری و" السامی فی السامی" میدانی نیشابوری، به همین صورت آمده است.

9- Candy : کلمه قند واژه‌ی است پارسی، همان طور که شکرواژه‌ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکر درایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی وفارسی است ، کلمه قند به همین نام به وجود آمد. کم وبیش ریشه‌های مشابهی مثل کندو را درزبان فارسی می‌یابیم. یکی ازواژه‌های انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبا رتست از: Candy (شیرینی). زیرا شیرینی ولذت دراین واژه با کلمه قند سنجیده شده است.

به گفته محمود بختیاری، کاندیدای وکالت درزمان قدیم لباس سفید رنگ شکری می‌پوشیده وبه همین ترتیب خود را نامزد انتخابات می‌کرده وبدین رو واژه Candidate (کاندیدا، نامزد) ساخته شد.

10- Caulifower- kale : به معنی کلم است. با توجه به شباهت این ریشه‌ها امکان دارد این واژه‌ها هم ریشه ایرانی داشته باشند.

11- Nuphar – نیلوفرزرد، Nenaphar – نیلوفر زرد؛ نام گل‌ زیبای نیلوفراست که در زبان ‌های دیگراروپا ازجمله فرانسه- یونانی وترکی دیده می‌شود.

12- Orange : نارنج وترنج درپارسی کهن به نارنج وپرتقال اطلاق می‌ شده‌اند؛ درفرانسه Orange ، درژاپنی Orenzi ودرزبان‌های ترکی، کردی، آسوری اززبان‌های دیگر دنیا ریشه دوانیده است.

13- Rubart- ریواس: اصل این واژه رواند وریماس ( ریواس) است . واژه‌های مشابه درزبان‌های دیگرازجمله ایتالیایی ، فرانسه،‌ انگلیسی وترکی دیده می‌شود.

14- Ginger – زنجبیل: درزبان انگلیسی؛ Zenzero ایتالیایی

15- Lemon – لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان‌های دنیا ازجمله ترکی؛ اسپانیولی، ایتالیایی، زبان‌های اسکاندیناوی وروسی به کارمی‌رود. نیزکلمه Limo nade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon drop ، آب نبات ترش، Lemon joic آب لیمو وغیره.

16- کلمه بوته که ریشه‌ی پارسی واصیل است. درزبان‌های اروپایی به گونه Botamic (علم گیاه‌شناسی) ریشه دوانده است. وبه نظر می‌آید که لفظ Pon فنلاندی نیزکوتاه شده آن باشد. درزبان ترکی نیز واژه بوته را داریم. واژه Botanic تقریبا بین‌المللی است و درتمام زبان‌های اروپایی، سوئدی، نروژی،‌فرانسه ، آلمانی وروسی به کار می‌رود.

17- Silk- ابریشم: این واژه انگلیسی وSoie (سویه) فرانسه، سیرا، عربی، سیراج، حبشی، ازواژه‌ فارسی سره گرفته شده‌آند. به خوبی می‌دانیم که ایران یکی ازمراکز مهم پرورش کرم ابریشم بوده است. واگرچه چین هم مرکز عمده تولید ابریشم به شمارمی‌آمده اما این واژه ازراه ایران به اروپا رخنه کرده است.

18- Saffron – زعفران: نیز واژه بین المللی گردیده ودرتمام اروپا کاربرد دارد.

19-Garden- باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستا‌های ایران واژه کرت که درحقیقت با غچه‌های مخصوص مو وسایر درختان می‌باشد، به کارمی‌رود. درگویش کرمانی، گارت به جوی‌های که درآنها درخت خرما کاشته می‌شود وصورت باغ کوچکی را می‌یابد اطلاق می‌گردد. ازهمین ریشه Garten آلمانی Jarten ژاردن فرانسه راباید به خاطر سپرد.

20- مقایسه واژه‌های Tree انگلیسی، درو روسی ودارو درخت فارسی نشان می‌دهد این ریشه‌ها نیزهما نندی دارند. اما به نظر می‌رسد که این کلمه پایه باشد.

واژه‌های ایرانی درزبان انگلیسی( بخش سوم)

نام جانوران و حشرات:

توجه به نام‌های حیوانات و حشرات نشان می‌دهد که در این زمینه هم انگلیسی از زبان‌های ایران و به ویژه پارسی متاثر بوده است.

Elephent_فیل : دگرگون شدة الفیل عربی است که ریشة آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشة‌های فیل و پیل هر دو دیده می‌شود .

Sponge ـ اسفنج : جانوری دریایی است، ضمناً این نام به اسفنج مصنوعی هم اطلاق می‌شود که مصارف صنعتی و پزشکی دارد. ریشة اسفنج در زبان‌های اروپایی به گونه Sponge انگلیسی ، Espange فرانسه و در زبان ژاپنی به صورت Suponji به کار می‌رود.

Carcass ـ لاشه و مردار : جابه‌جا شده کرکس است که پرنده‌ای مردارخوار می‌باشد. شاید در دوران رواج آیین زرتشتی که جنازه‌ها را در معرض هوای آزاد در کوه‌ها قرار می‌دادند و عملاً هر جنازه خوراک کرکس می‌شد، این واژه با لاشه و مردار مترادف شد.

Bees ـ زنبور : در برهان قاطع ، Booz به زنبور سیاهی که روی گل می‌نشیند اطلاق می‌گردد. اما آیا ریشة اولیه مشترک است یا از زبان فارسی به انگلیسی راه یافته جای تحقیق دارد.

Cow ـ گاو: اگرچه در مقایسة واژه‌های Cow انگلیسی ، گاو فارسی و Ceush اوستایی به نظر می‌رسد این واژه از کلمات اولیه و پایة زبان‌های هند و اروپایی باشد. از آن‌جا که در زبان لاتین ریشه‌ای شبیه Cow وجود ندارد و در زبان سومری گاو را gu و gud می‌گویند ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشة این کلمه سومری یا سومری اوستایی باشد.

Colt ـ کره‌اسب : واژة Colt با کره خیلی شبیه به نظر می‌رسد. به علاوه نام کوله که نوعی اسب بوده است در پارسی، ترکی و مغولی دیده می‌شود که با کلمة کره بی‌شباهت نیست.

برخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند ، عبارتند از :

Duck با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری

Goose با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی

Dog با سگ

Mouse با موش فارسی ( موگ ارمنی)

Camel شتر و Camelot ـ شتر کوچک از جمل عربی گرفته شده‌است.

Giraffe همان ریشه زرافة فارسی است.

Canary قناری

Jackal شغال

Bavri سگ آبی که اوستایی است و ریشة مسترک با Beaver انگلیسی دارد. 

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

 

ریشه ی king انگلیسی وKonig آلمانی و واژه های مشابه درسوئدی ، دانمارکی ، نروژی ، فنلاندی و ایسلندی ازریشه Kay پهلوی وKavi اوستایی است. در زبان پشتو خنتما (نجیب زاده وبزرگوار) و درزبان ترکی خان به احتمال زیاد با اینریشه ها قرابت دارند یعنی ریشش از فارسی خودمون گرفته شده
احتمالا اسم کی کاووس هم میشه پادشاه کاووس 

 

 

اَرغَنون : ( معرّب یونانی ) ساز بزرگ بادی 


اسکندر : ( از اصل یونانیAlexandros ) یاوری کننده ی مرد ، نام عدّه ای از پادشاهان ، اسکندر مقدونی در بیست سالگی به تخت نشست . 


الماس : ( از یونانی ) کربن خالصی که در دما و فشار زیاد ، متبلور شده باشد 

 

پول : ( یونانی ) وسیله ی مورد پذیرش همگانی در یک کشور برای خرید و فروش کالا و خدمات که دارای ارزش

تلفن : ( فرانسوی tele phone ) دستگاهی است که با آن می توان صدا را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد . از اصل یونانیtile به معنی دور و phono صدا ، دور صدا 


دفتر : ( یونانی ) 1- ورق های سفید کاغذ ،2- کتاب 3 - محلّ کار 


معرّب یونانی diphtera به معنی « پوست » یا ریشه ی اکدی tuppi نوشتن 


زُمرّد : ( از اصل یونانی ) از سنگ های قیمتی و عموماً سبز رنگ 


فلسفه : ( یونانی ) دانش قانون های حاکم بر هستی ( طبیعت و جامعه ) 


فیلسوف : ( یونانیphilosophos ) دوستدار حکمت ، از فیلو ( دوستدار ) و سوفیا ( دانایی ) 


قالب : (از یونانی =کالبد) شکل، هیئت ، صورت 


قانون: (از یونانی) قاعده واصلی که از سوی قانون گذاران سران یک کشور برای بر قراری نظم و عدالت وضع می شود  

 

قلم : ( از یونانی ) هر نوع وسیله ی نوشتن و رسم و نقاشی کردن 


قندیل :qa(e)ndil ( معرّب از یونانی ) چراغ یا چلچراغ که می آویزند 


قیصر ( معرّب از یونانی ) لقب پادشاهان روم و بعضی از کشور های دیگر اروپایی مانند آلمان 


کلید : ( یونانی ) وسیله ای بستن یا بازکردن قفل 


لغت : ( از یونانیlogos به معنی کلمه) واژه ، زبان ؛ بعضی صرفیون می گویند در اصل : لَغَوَ » بوده است  که « واو » حذف شده و در عوض « ت » به آخر اضافه شده است 


موسیقی : ( معرّب از یونانی – از کلمه ی موز ) هنر مرتب کردن اصوات با قواعد معیّن

فیزیک : ( فرانسوی physique ) دانش بررسی خواص ماده و انرژی و واکنش های بین آن ها ، اصل لغت یونانی و به معنی « طبیعت » 

 


اتوبوس : oto – bus ( فرانسوی auto bus ) از پیشوند دارای ریشه ی لاتینی auto به معنی « خود » و bus، نوعی اتومبیل بزرگ

اتومبیل : otomobil ( فرانسوی auto mobile ) خود رو ، mobile به معنی متحرّک ، سیّار و روان است . املای آن را به صورت « اتوموبیل » و « اتمبیل » هم نوشته اند .

اروپا : ( فرانسویEurope ) نام یکی از قارّه ها ، دختر آگنور agenor پادشاه فینیقیه

الکترونیک : ( فرانسوی electronique ) مبحثی از فیزیک مربوط به مدارها و دستگاه های الکترونیکی

بالکن : ( فرانسوی balcoon ) پیش آمدگی جلو ساختمان معمولاً در طبقات بالا که دور آن ، دیوار یا نرده باشد

بانک : ( فرانسوی banque ) مؤسسه انتفاعی که عملیات تجاری ، مالی و اقتصادی و غیره را انجام می دهد . دراصل از زبان ایتالیایی گرفته شده است . در قرون وسطا در ایتالیا صرّافانی بودند که در خیابان ها روی نیمکت ها می نشستند و با مردم داد و ستد می کردند. چون در زبان ایتالیایی به نیمکت « بانکو » می گویند ، از همین واژه نام « بانک » گرفته شد .

بلیت : ( فرانسوی billet) تکه کاغذ چاپ شده برای ورود به تئاتر ، سینما و... از نوشتن آن با املای « بلیط » خود داری کنید.

بورس : ( فرانسوی bourse ) 1- بازاری که اوراق بهادار و سهام کارخانه ها و بانک ها و فروش گاه های زنجیره ای در آن جا خرید و فروش می شود 2- شهریه و هزینه ای که دولت یا سازمان خاصّی برای تحصیل به دانشجویان می پردازد 3- خرید و فروش 4- ارزش ، بها

بیسکویت : ( فرانسوی biscuit ) نوعی شیرینی خشک و سبک وکم حجم

پاکَت : ( فرانسوی paquet ) چیزی کیسه مانند از جنس کاغذ یا پلاستیک

پروفسور : pe(o)rofe(o)sor ( فرانسوی professeur ) استاد دانشگاه

پُز : ( فرانسوی pose ) 1- حالت ، شکل ، وضع 2- سر و وضع ظاهری از حیث لباس

پُست : ( فرانسوی poste ) سازمانی که به کار دریافت و ارسال بسته ها و پاکت ها و امانت های مردم اشتغال دارد . محل خدمت ، شغل و مقام اداری

پلاسما : ( فرانسوی plasma) بخش مایع خون

پوتین : ( فرانسوی bottine ) کفش محکم و ساقه بلند

تابلو : ( فرانسوی tableau ) 1- تصویری که نقاشی شده باشد 2- تخته سیاه3- انگشت نما و مشخص

تکنیک : ( فرانسوی technique ) روش و فن انجام دادن کار ، مجموعه روش ها ، هنر ها ، مهارت ها و ابتکارها در اجرای فنی یا انجام دادن کاری . معادل فارسی « فن »

تمبر :tambr ( فرانسوی timbre ) تکه کاغذ کوچکی که روی آن طرحی نقش شده است و پشت آن چسب دارد . با توجه به این که سه صامت متوالی « م ب ر » در کنار هم آمده است و در فارسی ما چنین الگوی هجایی نداریم ، بنابراین در تلفظ « تمر » می گوییم و یا یک مصوّت اضافه می کنیم « تمبَر »

جغرافی : ( فرانسوی geographie ) دانشی است که به مطالعه و بررسی پدیده های فیزیکی ، طبیعی ، سیاسی و اقتصادی نقاط مختلف کره ی زمین می پردازد . از کلمه ی geo به معنی زمین و گرافی به معنی تصویر و نمودار

دکتر : ( فرانسوی docteur ) کسی که بالاترین مراحل تحصیل را در رشته ی خاصّی طی کرده باشد ، در تداول « پزشک »

دیپلم : ( فرانسوی diplome ) 1- گواهی نامه ای که پس از گذراندن دوره ای به شخص داده می شود 2- گواهی نامه ی پایان دوره ی دبیرستان

رژیم : ( فرانسوی regime ) 1- نوع حکومت و نظام حاکم 2- طریقه ، روش 3- برنامه ی غذایی خاص

رُمان : ( فرانسوی roman ) داستان تخیلی و بلند

ساک : ( فرانسوی sac ) کیف دستی ، کیسه

سالن : ( فرانسوی salon ) اتاق بزرگی برای اجتماع شمار زیادی از مردم

سینِما : ( فرانسوی cinema ) فعالیتی که ضمن آن تصاویر متحرک را ضبط و پخش می کنند

شوفر : ( فرانسوی chauffeur ) راننده

فامیل : ( فرانسوی famille ) خانواده ، قوم

فیلم : ( فرانسوی film ) نوار حساس و قابل انعطاف که برای گرفتن تصاویر متحرک به کار می رود

کامیون : ( فرانسوی camion ) خود روی باربری بزرگ که قسمت بار آن ثابت است

کلاس : ( فرانسوی classe ) اتاق درس ، جلسه ی درس ، مکانی برای آموزش

کلینیک : ( فرانسوی clinique ) درمانگاه

کمیته : ( فرانسوی comite ) گروهی که مأمور رسیدگی ، پژوهش ، اقدام ، یا تهیه گزارش در مورد موضوعی است .

کیلومتر : ( فرانسوی kilometre ) واحد اندازه گیری برابر هزار متر

گاز : ( فرانسوی gaz ) حالتی از مادّه ، گاز دادن : فشار دادن پدال گاز

گالِش : ( فرانسوی galoche ) نوعی کفش لاستیکی

لاستیک : ( از فرانسوی elastique ) مادّه ای که از کائوچو درست می شود

لوستر : ( فرانسوی lustre) نوعی چراغ سقفی که حباب آن تزیینی است . این کلمه هم مثل « تمبر » سه صامت کنار هم آمده است ، بنابر این آن را « لوستِر » تلفظ می کنند

لیسانس : ( فرانسوی licence ) درجه ی فارغ التحصیلی از دوره ی اول دانشگاه که معمولاً دوره ی آن چهارسال است ، پروانه ، جواز ، گواهی نامه

ماشین : ( از فرانسوی ) دستگاهی که به وسیله ی موتور یا دینام ، یا بدون آن به حرکت در می آید ، اتومبیل

مُدل : ( فرانسوی modele ) نمونه ، سرمشق

مَغازه : ( از فرانسوی magazin ) از عربی « مخزن » دکان بزرگ

موتور : فرانسوی moteur انگلیسی motor ) دستگاهی که سبب به کار انداختن و تولید ماشین می شود

موزه : ( فرانسوی musee ) محلّ حفظ و نمایش آثار هنری و باستانی و مجموعه های مختلف

موکت : moket ( فرانسوی moquette) فرشینه ، نوعی کف پوش

میلیون : ( فرانسوی million ) هزار هزار

واگن / واگون : ( فرانسوی vagon) وسیله ی نقلیه ای که روی ریل قرار دارد

ویرگول : ( فرانسوی virgule ) کاما ، به فارسی « درنگ نما »