All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

Unit 8

 

صفحه 86

Humor: شوخی، شوخ طبعی

Laughter: خنده

Health benefits: مزایایی که برای سلامتی داره

Funny: بامزه

Limits of humor: حد و حدود شوخی

 

الف. به شکل های کارتونی نگاه کنید. بنظرتون هیچکدومشون بامزه هستند؟ چرا هستند؟ چرا نیستند؟

 

Complain about: راجع به چیزی گلایه کردن

No matter how busy I am: مهم نیست چقدر سرم شلوغ باشه

We can’t switch to another channel: نمی تونیم بزنیم یه کانال دیگه

Switch: تغییر از حالتی به حالت دیگه

 

ب. فکر می کنید هر کدوم از این شکل های کارتونی چه موضوعی رو مورد بررسی قرار می ده؟ جدول رو کامل کنید و انتخاب هاتون رو توضیح بدید. بعد بگید که از نظر شما کدوم یکی بامزه ترینه و چرا؟

 

Frustration: ناکامی، استیصال، اینکه آدم ندونه چیکار باید بکنه در مواجهه با یک مشکل

 

صفحه ی 87

So how did the meeting go؟ = خوب، ملاقات چطوری پیش رفت؟

Embarrassing: شرم آور، مایه ی خجالتی من شد

I’m sneaking in, trying not to get noticed: دارم قایمکی/یواشکی می رم داخل، سعی می کنم کسی متوجه نشه

 

Sneak in: قایمکی وارد جایی شدن

Notice: متوجه چیزی شدن

The chair leg breaks: پایه ی صندلی می شکنه

Right in front of everyone: درست جلو روی همه

I didn’t mean to laugh: نمی خواستم بخندم

I have to admit, it was pretty funny: اما باید بگم (اقرار کنم)، واقعا خنده دار بود J

 

Admit: اقرار کردن، قبول کردن، تایید کردن، پذیرفتن، تصدیق کردن

Good sport: فردی که آدم منصف هست و رفتاری دوستانه داره با دیگران (کسی که اجحافی هم در حقش میشه، صداش در نمیاد)

I would have died! = من اگه جای تو بودم از خجالت آب می شدم می مردم چه روحیه ی بالایی داری که افتادی زمین همه بهت خندین ناراحت نشدی)

 

Incident: یک اتفاقی که رخ می ده برای اولین بار

Hilarious: خنده دار، مضحک

Ridiculous: مسخره آمیز، مضحک، خنده دار

Disgusting: منزجر کننده

 

  

صفحه ی 88


Health benefits: مزایایی که برای سلامتی داره

Verb forms: فرم های فعل

Indirect speech: سخن غیرمستقیم

Laughter: خنده

Medicine: دارو

Anatomy: آناتومی

Illness: بیماری

Recount: بیان کردن، یک به یک گفتن، برشمردن، بازگفتن

Survive: نجات یافتن

Undertook: شکل گذشته ی فعل undertake: انجام دادن، عهده دار شدن، متعهد شدن، بر عهده گرفتن

Self-healing: خود درمانی (heal: شفا پیدا کردن، درمان شدن)

Based on: بر اساس

Among other things: در میان دیگر موارد

He developed his theory: تئوری خودش رو شکل داد (ایجاد کرد، بسط داد، ...)

Lessen: کاهش دادن، کم کردن

Lesson: درس

10 years earlier: 10 سال قبل تر

10 years ago: 10 سال قبل

10 years later: 10 سال بعد

The next 10 years: 10 سال بعد

According to: بر طبق (گفته ی ...)

Emotion: احساس

Body chemistry: شیمی بدن

Life-threatening illnesses: بیماری هایی که تهدید کننده ی جان انسان هستند

Threaten: تهدید کردن

Threatening: تهدید کننده

They can be caused by …: عامل این بیماری ها می تونه ... باشه. /// ..... می تونه عامل به وجود آورنده ی این بیماری ها باشه

Frustration: درماندگی، استیصال، اینکه آدم واقعا ندونه در مواجهه با یک مشکل راه حل چیه و چیکار باید بکنه

Rage: خشم

Suppressed: سرکوب شده، فرونشانده شده، متوقف شده

Later: بعدها

Advise: نصیحت کردن، پند دادن (نکته: این کلمه در نقش فعلی s داره، اما همین کلمه در نقش اسم (نصیحت) c داره یعنی Advice)

Patients: بیماران

Survive an illness: از بیماری نجات یافتن

Survival: نجات، بقا، زنده ماندن

Negative chemical changes: تغییرات شیمیایی منفی

Patient’s chances of survival: شانس بیمار برای زنده موندن

Thought: شکل گذشته ی فعل think

He theorized that: او اینطور استدلال (نظری) کرد، اینطور تئوریزه کرد، اینطور تولید فرضیه کرد، اینطور فرضیه ی خودش رو پایه ریزی کرد که ...

Faith: ایمان، اعتقاد، اعتماد، عقیده، دین، ...

Fate: سرنوشت، قسمت، تقدیر

Confidence: اعتماد به نفس

Confident: مطمئن (آدمی که با اعتماد به نفس هست)

Confidant: رازدار، محرم اسرار

The will to live: اراده برای زندگی کردن (اینجا will به معنی اراده کردن، اینکه آدمی که بیمار هست باید اراده داشته باشه)

Therapeutic: درمانی

Therapy: درمان

Therapeutic value: ارزش درمانی

Therapist: درمانگر، درمان شناسریال متخصص درمان شناسی

It is easy enough to have hope: خیلی راحت میشه امید داشت/میشه امیدوار بود

But laughter is more difficult to achieve: اما خنده رو دشوارتر می شه بدست بیاره آدم (بهش برسه)، یعنی اینکه آدم کاری کنه که بخنده یکمی سخت تر از اینه که بخواد امید داشته باشه

Wrote: شکل گذشته ی فعل write

Less: کمتر // more: بیشتر

Being flat on your back with every bone and joint in your body aching: اینکه به پشت کاملا تخت دراز بکشه آدم در حالیکه همه ی استخون ها و مفاصل بدنش درد می کنه

Flat on your back: تخت به پشت خوابیدن

Bone: استخون

Joint: مفصل

Aching: درد می کنه

Lie: دراز کشیدن

Lie: دروغ گفتن

Lay: چیزی رو در جایی قرار دادن

Lie: دراز کشیدن = lying in bed = توی تختخواب دراز کشیدن

Self-healing program: برنامه ی خوددرمانی

Almost: تقریبا

Immediately: فورا، بلافاصله

Treatment: اون پروسه ی درمانی (treat: درمان کردن)

It had begun to work: شروع کردن به کار کردن، اون شیوه ی درمانی کارگر افتاد یعنی کار کرد

begin-began-begun

discover: کشف کردن

10 minutes of genuine laughter: 10 دقیقه خنده ی خالص/حقیقی/اصلی/واقعی

Genuine: خالص، اصل، اصلی، واقعی، حقیقی، درست، موثق، ...

Anesthetic effect: اثر بیحسی، ]بیهوشی، کم کننده ی حس[

Pain-free sleep: خواب بدون احساس درد/آزاد از درد

Describe: توضیف کردن، شرح دادن

Profound: ژرف، عمیق

Leading to: که منجر میشه به، که به ... می انجامه، که به ... ختم میشه

Ultimately: نهایتا

Recovery: بهبود، درمان، خوب شدن

 

ب. فکر می کنید که این امکان وجود داره که آقای Cousins توسط خنده درمان شده باشه؟ آیا می تونید به هیچ توضیح دیگه ای برای بهبود ایشون فکر کنید؟ (توضیح دیگه ای برای چگونه بهبود یافتن ایشون وجود داره؟)

 

ج. changes to preserve meaning: اعمال تغییراتی برای حفظ معنی

 

Notice: ببینید، توجه کنید، متوجه باشید

 

گرامر: نقل قول مستقیم و نقل قول غیرمستقیم

 

در نقل قول مستقیم به اینصورت عمل می کنیم:

Doctor said: ‘’The studies didn’t prove anything’’

دکترها گفتند: ‘’ این مطالعه چیزی رو ثابت نکرد’’

 

یعنی دو نقطه بعد از آوردن نام اون فردی که اون سخن رو گفته و بعد آوردن جمله توی ‘’ …. ‘’

 

در نقل قول غیرمستقیم به اینصورت عمل می کنیم:

Doctor said (that) the studies hadn’t prove anything.

دکترها گفتند (که) این مطالعه چیزی رو ثابت نکرد.

 

هیچ فرقی با حالت قبلی نداره جز اینکه دیگه نیازی به ‘’ …. ‘’ نیست، ولی باید فعل جمله رو یک زمان ببریم عقب تر یعنی گذشته ی ساده به گذشته ی کامل تبدیل میشه همین. اگر گوینده داشته راجع به خودش حرف می زده هم ممکنه نیاز باشه تغییری در فاعل جمله نیاز باشه مثل مثال زیر:

Direct speech: They claimed, ‘we are telling patients they will die’

نقل قول مستقیم: آن ها ادعا کردند، ما (یعنی اون ها) به بیماران می گیم که می میرن

Indirect speech: They claimed (that) they were telling patients they would die.

نقل قول غیرمستقیم: آن ها ادعا کردند که اون ها به بیماران می گفتن که خواهند مرد (در آینده ی گذشته)

 

کلمه ی that رو هم می تونی بیارین هم نیاری توی نقل قول غیرمستقیم فرقی نداره

 

 

 

BE CAREFUL: اگر جمله ی نقل قول زمان حال ساده یا جملات شرطی غیرواقعی زمان گذشته بود مثل if I had gone to the party یا اگر فعل های مودال (حالتی) داشتیم مثل should، could، might و ought to نیازی به تبدیل فعل نداریم و همونجوری میاریم.

 

تبدیل ها:

they are telling => were telling

they will die => they would die

the studies didn’t prove => the studies hadn’t proved

we were telling => they had been telling

we have learned => they had learned

I’ll check => he/she would check

I can’t understand => he/she couldn’t understand

You have to see this => he/she had to see this

 

صفحه ی 89

 

عبارات مرتبط با زمان و مکان هم وقتی مستقیم به غیرمستقیم تبدیل میشه ممکنه نیاز به تغییر داشته باشن.


فعالیت د: به نوبت هر کدوم از نقل قول های مستقیم زیر رو به غیرمستقیم تبدیل کنین.

 

جواب ها:

1. Pain researchers reported (that) laughter might help some patients.

2. They said (that) their new study would begin there the following week.

3. Cousin’s doctor said (that) they had tried everything possible to cure his illness.

4. He insisted (that) if he had known how effective humor could have been, he would have recommended it to all his patients

5. Cousins thought (that) he had been cured.

6. The doctor advised his colleagues to try to make their patients laugh.

 

فعالیت ای: حالا جملات زیر که نقل قول غیرمستقیم هستند رو به صورت مستقیم بنویسید.

 

Misled: شکل گذشته ی فعل mislead به معنی گمراه کردن، فریب دادن، به اشتباه انداختن

Lose hope: امید رو از دست دادن

 

بحث: آیا فکر می کنید خنده می ت ونه داروی خوبی باشه؟ شما چطور از ایده های آقای Cousins برای کمک به بهبود یافتن یک دوست یا عضوی از خانواده تون که بیمار هست استفاده می کنید؟ اگر می خواستید از شیوه ی درمانی خنده استفاده کنید، چطور این کار رو انجا می دادید؟

 

صفحه ی 90

 Respond to a joke: چطور وقتی کسی یکی جوکی تعریف می کنه پاسخ بدیم بهش

Did you hear the one about the penguin?: این جک پنگوئنه رو شنیدی؟

No. how does it go?: نه، تعریف کن برام (جک چجوری پیش می ره؟)

Lawn: چمن

Zoo: باغ وحش

So?: خوب؟ // خوب بعدش؟

I did: بردمش به باغ وحش

I’m taking him to the movies: الان دارم می برمش به سینما

What a riot!: چه باحال

 

Riot: معنی اصلی این کلمه بلوا و آشوب و اغتشاش و فتنه و غوغا و داد و بیداد و عیاشی و شورش و اینهاست

اما what a riot اینجا یکی از جمله هایی هست که میشه بعد اینکه یکی یه جوکی تعریف کرد اینو آدم بگه که مکالمه ادامه پیدا کنه.

 

فعالیت ب: لغات. روش هایی برای پاسخ/واکنش نشون دادن به یک جوک.

 

اگه بخوای بگی که جوکی که یکی تعریف کرده باحال بوده/بامزه/خنده دار بوده می تونی یکی از این جمله ها رو بگی. همشون یعنی اِ چه باحال/ چه خنده دار

What a riot/ what a scream/ what a hoot!: خیلی باحال بود J

That’s hilarious/that’s hysterical/that’s too much: خنده دار/مضحک J

That cracked me up!: یعنی آخ مُردم از خنده J

That really tickled me!: واقعا غلغلکم داد J

 

یا اگه منظورت این باشه که نگرفتم منظور جوک رو می تونی اینهارو بگی

I don’t get it: نمی گیرم

That went over my head: نگرفتم

 

یا می خوای بگی آره قبلا شنیدم (واسه اینه که خندم نمیاد)

I’ve heard that one already

 

یا بخوای بگی کجاش خنده داره! اینکه بی مزه است

That’s pretty silly/ that’s pretty lame/ that’s ridiculous

 

یا منظورت این باشه که توهین آمیزه

That’s in poor state

 

مراقب باشید: شاید اگه این آخری هارو مستقیما به یکی که همین تازه یه جوک براتون تعریف کرده بگین ناراحت بشه یا مصداق بی ادبی از جانب شما باشه.

 

صفحه ی 91

 بحث:

1. بنظر شما، چه چیزی یه جوک رو بامزه می کنه؟ چه چیزی یه جوک رو توهین آمیز یا بی مزه می کنه؟

2. آیا از جوک گفتن لذت می برین؟ چرا آره؟ چرا نه؟ چه نوع فردی خوب بلده جوک تعریف کنه؟

 

کلمات جدید:

Riddle: چیستان، معما

Anecdote: حکایت

Limerick: یک شعر پنج بیتی مسجع

Blooper: سوتی کلامی (مثلا می خوای بگی برو یک دوش بگیر بگی go and shake a tower = برو و یک برج رو بلرزون J بجای اینکه بگی go and take a shower

Pun: جناس (مثلا می دونی که شکل سوم فعل read به همین شکل نوشته میشه اما تلفظش شبیه کلمه ی red (قرمز) هست درست؟ حالا بخوایم جناس بسازیم مثلا بگیم: اون چیه که سیاه سفیده و همش خونده میشه؟

همین رو توی انگلیش بگیم میشه: what’s black and white and read all over? درست؟

اما اون نویسنده برای اینکه جناس درست کنه میاد read رو red می نویسه J یعنی اینجوری:

What’s black and white and red all over به این میگن جناس

چون هر کی اینو بخونه ممکنه به اشتباه بیفته که اون چیه که سیاه سفیده و سراسر قرمزه J

جوابش: روزنامه

 

Dirty joke: جوک کثیف (اغلب توهین آمیزه)، جوک مورد دار

Clean joke: جوکی که مورد نداره

Ethnic joke: همین جوک هایی که مستر سین می سازه از اقوام ایرانی ethnic یعنی بومی

Political joke: جوک سیاسی مثلا راجع به یک کاندیدا، نظر یا دولت

 

Verbal humor: طنز/شوخی کلامی

 

Psychiatrist: روانپزشک

Mental hospital: تیمارستان

Verse: شعر، سوره

Bug: حشره

Stew: خورشت

Don’t wave it about: با دستت اونو به همه نشون ندده

 

جوک (پایین صفحه): جوک مورد علاقه تونو بگین و جوک مربوط به پنگوئن صفحه 90 رو به شیوه ی خودتون بگین.



صفحه ی 92

بگین که چرا یه چیزی بامزه است

 

الف. کمدین ها و بازیگرای مورد علاقتون کیا هستن؟ چرا شمارو به خنده می ندازن؟

ب. این متن رو که راجع به اینه که چرا مردم می خندن بخونین. آیا می تونین به توضیح دیگه ای برای اینکه چرا مردم می خندن فکر کنین؟ (بنظر شما چه دلیل دیگه ای وجود داره؟)

 

Theory: تئوری

Theories: تئوری ها

 

Superiority: برتری (بالا بودن، تفوق داشتن بر دیگران)

Inferiority: مادونی (پایین بودن، پایین تر از بقیه بودن)

 

Superior: بالایی، مافوق، ارشد، برتر، ممتاز، رئیس

Inferior: پایین، مادون، ... .

 

The superiority theory states that: تئوری برتری عنوان می کنه که .... .

Disadvantage: عیب، اشکال، وضع نامساعد

Suffer: رنج بردن (از چیزی)

Misfortune: بدشانسی، بدبختی، طالع بد

Occur: رخ دادن، بوقوع پیوستن

For instance: بعنوان مثال

When a person gets a pie thrown in his or her face: وقتی یک شخصی به صورتش یک کیک (میوه ای) پرتاب میشه

 

Thrown: شکل سوم فعل throw به معنی پرتاب کردن

Pie: کیک میوه ای

 

Mispronouncing a word: درست تلفظ نکردن یک کلمه

Exchange: جابجا کردن (مثلا بجای اینکه بگی I’ll show you to your seat (شما رو به صندلیتون راهنمایی می کنم) بگی I’ll sew you to your sheet که یعنی من شما رو به ملافه تون می دوزم

 

It will often bring about laughter: این موارد اغلب خنده رو بهمراه دارن

 

According to this theory, the reason why we laugh at the misfortunes or mistakes of others is that they make us feel superior: بر طبق این تئوری، دلیل اینکه ما به بدبختی ها یا اشتباهات دیگران می خندیم اینه که باعث میشه ما خودمون رو از ازون ها برتر بدونیم.

 

Incongruity theory: تئوری ناهمخوانی (عدم تجانس، ناسازگاری)

The incongruity theory suggests that humor arises from unexpected, inappropriate, or illogical situations: این تئوری اینطور می گه که شوخی از موقعیت های غیرمنتظره، نامناسب یا غیرمنطقی ایجاد می شه

 

Heads off to the vet: بره پیش یه دامپزشک

Head off to: رفتن به یک سمت

 

According to this theory, a joke becomes funny when we expect one thing to happen, but something else does. = برطبق این تئوری، یک جوک زمانی خنده دار میشه که ما انتظار داریم یک چیزی اتفاق بیفته، اما یک چیز دیگه ای اتفاق می افته

 

Anticipate: پیش بینی کردن

Two sets of incompatible thoughts: دو دسته از افکار ناسازگار

Punch line: لب مطلب، جمله ی اصلی و اساسی کل یک داستان

 

The relief theory: تئوری رهایی

According to the Relief Theory, humor is the feeling of relief that comes from the removal of restraint: بر طبق این تئوری، شوخی (شوخ طبعی) همون احساس رهایی هست که از برداشتن قیدها و محدودیت ها (چه کلامی، چه هر چیزی) بر می آد

 

When tension is high: وقتیکه تنش و فشار ها و استرس ها زیاد هستند بالا هستند میزانشون زیاده

We need a release: ما نیاز به رهایی، خالی کردن خودمون داریم (خواهیم داشت)

 

The laughter is a way of cleansing our system of built-up tension: خنده روشی است برای پاکسازی سیستم تنش های روی هم انباشته شده ی ما (ایجاد شده ی ما)

 

People often laugh after a scary experience such as a roller-coaster ride or a rough airplane landing: مردم اغلب بعد از یک تجربه ی ترسناک مثل سوار شدن روی راه آهن مرتفع و پیچ و خم دار پارک شادی (که اسمشو نمی دونم J انگلیسی بهش میگن roller-coaster) یا بعد از یک فرود سخت با هواپیما می خندن

 

Cope with sth: چیزی رو کنترل کردن، بر چیزی فائق آمدن

Stressful situations: موقعیت های پراسترس

Regardless of the theory: صرفنظر از این تئوری

In order to: برای اینکه، بمنظور اینکه

 

Detachment: جداسازی، تفکیک، کناره گیری

 You have to feel uninvolved with the situation: باید خودت رو رهای از اون موقعیت حس کنی که بتونی بخندی (uninvolved: درگیر نشده در چیزی)

 

For example, we can often laugh at our past mistakes because, with the passage of time, we have become detached.: بعنوان مثال، ما اغلب می تونیم به اشتباهات گذشته مون بخندیم، چون با گذر زمان، از اون ها رهایی پیدا کردیم. (حالا که به کارهای خودمون فکر می کنیم خندمون می گیره J)

 

Conversely, …: بر عکس، ... ..

It may evoke feelings of sadness: ممکنه احساس ناراحتی رو در آدم بیدار کنه/ایجاد کنه/فرا بخونه

 

Cheer: شادی

Cheerful: شاد

Cheerfulness: شاد بودن

 

To get it = to understand it

 

Realistic: واقع گرا(یانه)

 

Cultural: فرهنگی

Social: اجتماعی

Ethnic: بومی

Political: سیاسی

Economic: اقتصادی

Economical: مقرون به صرفه

 

Issues: مسائل

… without which some jokes are impossible to understand: که بدون آن ها امکان نداره بتونیم بعضی از جوک ها رو بفهمیم

Although: گرچه، اگرچه

 

Humor is universal: شوخی و بذله گویی و شوخ طبعی جهانی است

 

Although humor is universal, there is no universal joke: گرچه شوخی جهانیه، اما ما یک جوک جهانی نداریم (که همه بتونن بهش بخندن)

 

فعالیت ج: اون تئوری که شما فکر می کنین به بهترین شکل توضیح می ده که چرا افراد در پاسخ به هر کدوم از موقعیت های زیرین می خندن رو تیک بزنید و پاسخ هاتون رو توضیح بدهید. (شما می تونید بیش از یکی از گزینه ها رو انتخاب کنید). مثال های خودتون رو هم توی یک برگه ی جداگونه بنویسید و با استفاده از این سه تئوری توضیح بدین چرا به این مثال های شما می خندن.

 

Strange noise: صدای عجیب

Downstairs: طبقه پایین

Someone slips and falls down: یکی سُر می خوره می افته زمین

Outfit: لباس

High heels: کفش پاشنه بلند

Embarrassing: شرم آور، چیزی یا کاری که باعث خجالت آدم بشه

  

صفحه ی 93

 

گام 1. کار گروهی: یک جوک رو بخونین و بحث کنین که نظرتون راجع به هر کدوم از این جوک ها چیه. بگید که بنظر شما کدوم یک از اون سه تئوری به بهترین وجه هر کدوم از این جوک ها رو توصیف می کنه و چرا.

 

جوک 1:

How much do you charge?: چقدر می گیری؟

That’s awfully steep, isn’t it?: خیلی زیاده، اینطور فکر نمی کنی؟

 

جوک 2:

Dog owners: اون هایی که سگ دارن، مالکان سگ

Paperboy: روزنامه رسان، کسی که روزنامه میاره در خونه ها می زاره

Tip: انعام دادن

 

جوک 3:

Golf balls: توپ های گلف

At a driving range: در یک محوطه ی بازی گلف

Each time he hits the ball, his son cheers him on: هر بار که به توپ ضربه می زنه، پسرش از شادی هورا می کشه (تشویق می کنه) و اینها رو می گه: great shot dad! Perfect! Way to go!: ضربت عالی بود بابا، عالی، دمت گرم (آفرین)

 

Farther: دور تر، اون ورتر

 

صفحه ی 94

 Explore the limits of humor: محدوده های شوخی رو کشف کنید

Practical jokes: جوک ها یا شوخی هایی که آدم با یکی انجام می ده که اونو پیش بقیه احمق جلوه بده، یکی و دست انداختن

 

Play a joke on someone =  کسی و دست انداختن

Play a prank on someone = شوخی شهرستانی کردن با یکی

He is a butt of a joke: کسی که روش این جوک انجام میشه

He can take a joke: جنبه ی شوخی و داره

He is a good sport: آدم باجنبه ایه، شوخی می کن ی باهاش ناراحت نمیشه

Your joke is in a bad(poor) state: جوکت توهین آمیزه

You’re crossing the line // you crossed the line: دیگه داری از حد می گذرونی ها /// واقعا دیگه از حد گذروندی

 

Summarize: بطور خلاصه نوشتن یا گفتن یه داستانی

Psychiatric ward: نگهبانی روانپزشک ها

 

صفحه ی 95

Toy snake: یک مار اسباب بازی

Real-looking toy snake: که خیلی واقعی بنظر میاد

ad: advertisement: تبلیغ

inquire about: پرس و جو کردن درباره ی چیزی

colleague: همکار

Congratulate somebody on something: برای چیزی به کسی تبریک گفتن

When he takes the first sip, it tastes so bad he can hardly swallow: وقتی اولین جرعه رو می خوره، انقدر بد مزه است که به سختی می تونه قورت بده

Salt: نمک

Costume party: مهمونی که هر کی یک لباس عجیب می پوشه میره اونجا، لباس ها هر کدوم نمایانگر شکل یک حیوون هست

 

گام 2.

1. فکر می کنید یک شوخی کی از حد خودش خارج می شه؟ شما بطور معمول جنبه ی شوخی و دارین، یا سریع ناراحت می شین؟

2. شما تا بحال روی کسی شوخی شهرستانی پیاده کردیم؟ تا بحال دستاویز این شوخی قرار گرفتین؟ تعریف کنین که چجوری بود؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد