All About English

Ask And You Shall Recieve

All About English

Ask And You Shall Recieve

Word History 001

واژه‌های ایرانی در زبان انگلیسی

زبان‌های فارسی وانگلیسی هردو به دسته‌ زبان‌های آریائی (ویا به اصطلاح هندواروپائی) تعلق دارند. به همین دلیل واژه‌های مشابه بسیار میان دوزبان دیده می‌شود. اما علاوه براین واژه‌ها ی پایه و همانند مثل مادر، برادروپدر، کلمات بسیاری هم دردوره‌های بعدی تاریخ از زبان مردم ایران وارد زبان انگلیسی شده است. بعضی ازاین واژه‌ها اززبان‌های اوستایی وپهلوی وفارسی باستان وبرخی واژه‌ها اززبان‌های سومری وایلامی وغیره وبعضی دیگراززبان‌ها وگویش‌های دیگرسرزمین ایران مثل آذری، کردی وبلوچی به زبان انگلیسی راه یافته‌اند. دراین مقاله نموداری ازتأثیرات زبانهای ایرانی بردیگرزبان‌های اروپایی ازجمله زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، وآلمانی که درانگلیسی تأثیر بسیارنهاده‌اند ارائه شده است.

گلها، گیاهان ومحصولات کشاورزی:

درروزگاری که سراسراروپا یخ بندان بود، فلات ایران سرزمینی خرم به شمارمی‌رفت وکویرلوت امروز به گونه دریائئ با حاشیه‌های پرازدرخت اززیبا ترین مناطق کره زمین محسوب می‌گردید. پس ازتغییرات جوی وزمین شناسی، کم کم مراکز ایران کنونی روبه خشک شدن نهاد و بالعکس اروپا به سرسبزی وخرمی گرایید . شاید به همین علت اقوام ساکن فلات ایران وپیرامون آن درآغاز تمدن ازپیروان کشاورزی بوده اند. دراین مورد بررسی ازنویسندگان انگلیسی مثل هنری فیلد تصریح دارند که ایران ازنظر کشاورزی براروپا تقدم داشته وازبابت پرورش گیاهان داروئی وگل‌های زینتی وزیبا کمک ‌های برجسته‌ای به تمدن بشری نموده‌است. ازهمین روست که نام واژه‌های ایرانی رابه فراوانی دروصف گل‌ها وگیاهان درزبان انگلیسی می‌یابیم؛ نمونه ها:

1- jasmin – یاسمن: این واژه به گونه jessamin هم به کاررفته است. علاوه برزبان انگلیسی، درزبان فرانسه به صورت jasmine (ژاسمن)،درآلمانی یاسمین، درارمنی یاسمیک، درایتالیایی Glesomin، درلاتین Gelsiminum ودربسیاری زبان‌های دیگربا تغییرات اندک تلفظ می‌شود. درزبان ترکی وشاخه‌‌های آن به صورت jasmine به کارمی‌رود. واژه یاسمن نام زیبایی برای زنان ودختران به شمارمی‌آید.

2- Narcossis – نرگس: این واژه درعربی به صورت نرجس، درلاتین وروسی Narcissus تلفظ می‌شود. درآلمانی Narcisism ، درارمنی نارگیس ودرترکی نرجس ونرگس به کارمی‌رود. واژه Narscisism درزبان انگلیسی یا خود ستائی که کنایه اززیبایی است، هم ازاین واژه ساخته شده است. درزبان فارسی چشم مست رانرگس مست هم نامیده‌اند.

3- Pistacchio – پسته: این واژه علاوه برزبان انگلیسی درغالب زبان‌های اروپائی با اندکی تغییر به صورت پسته، پستاچیو به کارمی‌رود ودرزبان ترکی نیزچنین است.

4- Rose – رز : اصل این کلمه ورذ پهلوی است که دگرگونی یافته وبه ورد عربی ازیک طرف ورز Rose لاتین واروپائی ازطرف دیگرتبدیل شده است. درانگلیسی ، فرانسه وآلمانی Rose درفنلاندیRussuo ودرغالب زبان‌های اروپائی با اندکی تفاوت دیده می‌شود.

5- Susan- سوسن: اسم زن ودختراست. سوزان همان کلمه فارسی سوسن(نام گل) است که به زبان‌های خارجی راه یافته است.

6- Sugar – شکر: ازکلمات کمیابی است که خود اروپائیان نیزتصریح به ایرانی بودن آن دارند. درانگلیسی شوگر،درفنلاندیSokeri،درترکی شکرSeker، درآلمانی Zucker،درفرانسه Sucre، درعربی سکر،درروسی ساخارودرمجاری Cukor سوکور دیده می‌شود.

7- Pepper این واژه ازفلقل ایرانی گرفته شده است. این واژه به گونه Piper درلاتین، معتقدند اصل کلمه آرامی است که بازهم زبان بخش بزرگی ازایران بوده و دردوران هخامنشی یکی از زبان‌های رسمی ایران محسوب می‌شده است.

8- Spinach – اسفناج: این واژه ایرانی درزبان‌های دیگر به صورت گوناگون یافت می‌شود، ازجمله درفنلاند Pinatia پیناتیا، درانگلیسی وفرانسه Spinach ودرزبان‌های دیگر اروپایی کم وبیش با تغییراتی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرف سپاناج فارسی است ودرفرهنگ ‌های کهن عربی چون" البلغد" ابویعقوب کردی نیشابوری و" السامی فی السامی" میدانی نیشابوری، به همین صورت آمده است.

9- Candy : کلمه قند واژه‌ی است پارسی، همان طور که شکرواژه‌ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکر درایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی وفارسی است ، کلمه قند به همین نام به وجود آمد. کم وبیش ریشه‌های مشابهی مثل کندو را درزبان فارسی می‌یابیم. یکی ازواژه‌های انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبا رتست از: Candy (شیرینی). زیرا شیرینی ولذت دراین واژه با کلمه قند سنجیده شده است.

به گفته محمود بختیاری، کاندیدای وکالت درزمان قدیم لباس سفید رنگ شکری می‌پوشیده وبه همین ترتیب خود را نامزد انتخابات می‌کرده وبدین رو واژه Candidate (کاندیدا، نامزد) ساخته شد.

10- Caulifower- kale : به معنی کلم است. با توجه به شباهت این ریشه‌ها امکان دارد این واژه‌ها هم ریشه ایرانی داشته باشند.

11- Nuphar – نیلوفرزرد، Nenaphar – نیلوفر زرد؛ نام گل‌ زیبای نیلوفراست که در زبان ‌های دیگراروپا ازجمله فرانسه- یونانی وترکی دیده می‌شود.

12- Orange : نارنج وترنج درپارسی کهن به نارنج وپرتقال اطلاق می‌ شده‌اند؛ درفرانسه Orange ، درژاپنی Orenzi ودرزبان‌های ترکی، کردی، آسوری اززبان‌های دیگر دنیا ریشه دوانیده است.

13- Rubart- ریواس: اصل این واژه رواند وریماس ( ریواس) است . واژه‌های مشابه درزبان‌های دیگرازجمله ایتالیایی ، فرانسه،‌ انگلیسی وترکی دیده می‌شود.

14- Ginger – زنجبیل: درزبان انگلیسی؛ Zenzero ایتالیایی

15- Lemon – لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان‌های دنیا ازجمله ترکی؛ اسپانیولی، ایتالیایی، زبان‌های اسکاندیناوی وروسی به کارمی‌رود. نیزکلمه Limo nade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon drop ، آب نبات ترش، Lemon joic آب لیمو وغیره.

16- کلمه بوته که ریشه‌ی پارسی واصیل است. درزبان‌های اروپایی به گونه Botamic (علم گیاه‌شناسی) ریشه دوانده است. وبه نظر می‌آید که لفظ Pon فنلاندی نیزکوتاه شده آن باشد. درزبان ترکی نیز واژه بوته را داریم. واژه Botanic تقریبا بین‌المللی است و درتمام زبان‌های اروپایی، سوئدی، نروژی،‌فرانسه ، آلمانی وروسی به کار می‌رود.

17- Silk- ابریشم: این واژه انگلیسی وSoie (سویه) فرانسه، سیرا، عربی، سیراج، حبشی، ازواژه‌ فارسی سره گرفته شده‌آند. به خوبی می‌دانیم که ایران یکی ازمراکز مهم پرورش کرم ابریشم بوده است. واگرچه چین هم مرکز عمده تولید ابریشم به شمارمی‌آمده اما این واژه ازراه ایران به اروپا رخنه کرده است.

18- Saffron – زعفران: نیز واژه بین المللی گردیده ودرتمام اروپا کاربرد دارد.

19-Garden- باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستا‌های ایران واژه کرت که درحقیقت با غچه‌های مخصوص مو وسایر درختان می‌باشد، به کارمی‌رود. درگویش کرمانی، گارت به جوی‌های که درآنها درخت خرما کاشته می‌شود وصورت باغ کوچکی را می‌یابد اطلاق می‌گردد. ازهمین ریشه Garten آلمانی Jarten ژاردن فرانسه راباید به خاطر سپرد.

20- مقایسه واژه‌های Tree انگلیسی، درو روسی ودارو درخت فارسی نشان می‌دهد این ریشه‌ها نیزهما نندی دارند. اما به نظر می‌رسد که این کلمه پایه باشد.

واژه‌های ایرانی درزبان انگلیسی( بخش سوم)

نام جانوران و حشرات:

توجه به نام‌های حیوانات و حشرات نشان می‌دهد که در این زمینه هم انگلیسی از زبان‌های ایران و به ویژه پارسی متاثر بوده است.

Elephent_فیل : دگرگون شدة الفیل عربی است که ریشة آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشة‌های فیل و پیل هر دو دیده می‌شود .

Sponge ـ اسفنج : جانوری دریایی است، ضمناً این نام به اسفنج مصنوعی هم اطلاق می‌شود که مصارف صنعتی و پزشکی دارد. ریشة اسفنج در زبان‌های اروپایی به گونه Sponge انگلیسی ، Espange فرانسه و در زبان ژاپنی به صورت Suponji به کار می‌رود.

Carcass ـ لاشه و مردار : جابه‌جا شده کرکس است که پرنده‌ای مردارخوار می‌باشد. شاید در دوران رواج آیین زرتشتی که جنازه‌ها را در معرض هوای آزاد در کوه‌ها قرار می‌دادند و عملاً هر جنازه خوراک کرکس می‌شد، این واژه با لاشه و مردار مترادف شد.

Bees ـ زنبور : در برهان قاطع ، Booz به زنبور سیاهی که روی گل می‌نشیند اطلاق می‌گردد. اما آیا ریشة اولیه مشترک است یا از زبان فارسی به انگلیسی راه یافته جای تحقیق دارد.

Cow ـ گاو: اگرچه در مقایسة واژه‌های Cow انگلیسی ، گاو فارسی و Ceush اوستایی به نظر می‌رسد این واژه از کلمات اولیه و پایة زبان‌های هند و اروپایی باشد. از آن‌جا که در زبان لاتین ریشه‌ای شبیه Cow وجود ندارد و در زبان سومری گاو را gu و gud می‌گویند ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشة این کلمه سومری یا سومری اوستایی باشد.

Colt ـ کره‌اسب : واژة Colt با کره خیلی شبیه به نظر می‌رسد. به علاوه نام کوله که نوعی اسب بوده است در پارسی، ترکی و مغولی دیده می‌شود که با کلمة کره بی‌شباهت نیست.

برخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند ، عبارتند از :

Duck با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری

Goose با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی

Dog با سگ

Mouse با موش فارسی ( موگ ارمنی)

Camel شتر و Camelot ـ شتر کوچک از جمل عربی گرفته شده‌است.

Giraffe همان ریشه زرافة فارسی است.

Canary قناری

Jackal شغال

Bavri سگ آبی که اوستایی است و ریشة مسترک با Beaver انگلیسی دارد. 

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

 

ریشه ی king انگلیسی وKonig آلمانی و واژه های مشابه درسوئدی ، دانمارکی ، نروژی ، فنلاندی و ایسلندی ازریشه Kay پهلوی وKavi اوستایی است. در زبان پشتو خنتما (نجیب زاده وبزرگوار) و درزبان ترکی خان به احتمال زیاد با اینریشه ها قرابت دارند یعنی ریشش از فارسی خودمون گرفته شده
احتمالا اسم کی کاووس هم میشه پادشاه کاووس 

 

 

اَرغَنون : ( معرّب یونانی ) ساز بزرگ بادی 


اسکندر : ( از اصل یونانیAlexandros ) یاوری کننده ی مرد ، نام عدّه ای از پادشاهان ، اسکندر مقدونی در بیست سالگی به تخت نشست . 


الماس : ( از یونانی ) کربن خالصی که در دما و فشار زیاد ، متبلور شده باشد 

 

پول : ( یونانی ) وسیله ی مورد پذیرش همگانی در یک کشور برای خرید و فروش کالا و خدمات که دارای ارزش

تلفن : ( فرانسوی tele phone ) دستگاهی است که با آن می توان صدا را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد . از اصل یونانیtile به معنی دور و phono صدا ، دور صدا 


دفتر : ( یونانی ) 1- ورق های سفید کاغذ ،2- کتاب 3 - محلّ کار 


معرّب یونانی diphtera به معنی « پوست » یا ریشه ی اکدی tuppi نوشتن 


زُمرّد : ( از اصل یونانی ) از سنگ های قیمتی و عموماً سبز رنگ 


فلسفه : ( یونانی ) دانش قانون های حاکم بر هستی ( طبیعت و جامعه ) 


فیلسوف : ( یونانیphilosophos ) دوستدار حکمت ، از فیلو ( دوستدار ) و سوفیا ( دانایی ) 


قالب : (از یونانی =کالبد) شکل، هیئت ، صورت 


قانون: (از یونانی) قاعده واصلی که از سوی قانون گذاران سران یک کشور برای بر قراری نظم و عدالت وضع می شود  

 

قلم : ( از یونانی ) هر نوع وسیله ی نوشتن و رسم و نقاشی کردن 


قندیل :qa(e)ndil ( معرّب از یونانی ) چراغ یا چلچراغ که می آویزند 


قیصر ( معرّب از یونانی ) لقب پادشاهان روم و بعضی از کشور های دیگر اروپایی مانند آلمان 


کلید : ( یونانی ) وسیله ای بستن یا بازکردن قفل 


لغت : ( از یونانیlogos به معنی کلمه) واژه ، زبان ؛ بعضی صرفیون می گویند در اصل : لَغَوَ » بوده است  که « واو » حذف شده و در عوض « ت » به آخر اضافه شده است 


موسیقی : ( معرّب از یونانی – از کلمه ی موز ) هنر مرتب کردن اصوات با قواعد معیّن

فیزیک : ( فرانسوی physique ) دانش بررسی خواص ماده و انرژی و واکنش های بین آن ها ، اصل لغت یونانی و به معنی « طبیعت » 

 


اتوبوس : oto – bus ( فرانسوی auto bus ) از پیشوند دارای ریشه ی لاتینی auto به معنی « خود » و bus، نوعی اتومبیل بزرگ

اتومبیل : otomobil ( فرانسوی auto mobile ) خود رو ، mobile به معنی متحرّک ، سیّار و روان است . املای آن را به صورت « اتوموبیل » و « اتمبیل » هم نوشته اند .

اروپا : ( فرانسویEurope ) نام یکی از قارّه ها ، دختر آگنور agenor پادشاه فینیقیه

الکترونیک : ( فرانسوی electronique ) مبحثی از فیزیک مربوط به مدارها و دستگاه های الکترونیکی

بالکن : ( فرانسوی balcoon ) پیش آمدگی جلو ساختمان معمولاً در طبقات بالا که دور آن ، دیوار یا نرده باشد

بانک : ( فرانسوی banque ) مؤسسه انتفاعی که عملیات تجاری ، مالی و اقتصادی و غیره را انجام می دهد . دراصل از زبان ایتالیایی گرفته شده است . در قرون وسطا در ایتالیا صرّافانی بودند که در خیابان ها روی نیمکت ها می نشستند و با مردم داد و ستد می کردند. چون در زبان ایتالیایی به نیمکت « بانکو » می گویند ، از همین واژه نام « بانک » گرفته شد .

بلیت : ( فرانسوی billet) تکه کاغذ چاپ شده برای ورود به تئاتر ، سینما و... از نوشتن آن با املای « بلیط » خود داری کنید.

بورس : ( فرانسوی bourse ) 1- بازاری که اوراق بهادار و سهام کارخانه ها و بانک ها و فروش گاه های زنجیره ای در آن جا خرید و فروش می شود 2- شهریه و هزینه ای که دولت یا سازمان خاصّی برای تحصیل به دانشجویان می پردازد 3- خرید و فروش 4- ارزش ، بها

بیسکویت : ( فرانسوی biscuit ) نوعی شیرینی خشک و سبک وکم حجم

پاکَت : ( فرانسوی paquet ) چیزی کیسه مانند از جنس کاغذ یا پلاستیک

پروفسور : pe(o)rofe(o)sor ( فرانسوی professeur ) استاد دانشگاه

پُز : ( فرانسوی pose ) 1- حالت ، شکل ، وضع 2- سر و وضع ظاهری از حیث لباس

پُست : ( فرانسوی poste ) سازمانی که به کار دریافت و ارسال بسته ها و پاکت ها و امانت های مردم اشتغال دارد . محل خدمت ، شغل و مقام اداری

پلاسما : ( فرانسوی plasma) بخش مایع خون

پوتین : ( فرانسوی bottine ) کفش محکم و ساقه بلند

تابلو : ( فرانسوی tableau ) 1- تصویری که نقاشی شده باشد 2- تخته سیاه3- انگشت نما و مشخص

تکنیک : ( فرانسوی technique ) روش و فن انجام دادن کار ، مجموعه روش ها ، هنر ها ، مهارت ها و ابتکارها در اجرای فنی یا انجام دادن کاری . معادل فارسی « فن »

تمبر :tambr ( فرانسوی timbre ) تکه کاغذ کوچکی که روی آن طرحی نقش شده است و پشت آن چسب دارد . با توجه به این که سه صامت متوالی « م ب ر » در کنار هم آمده است و در فارسی ما چنین الگوی هجایی نداریم ، بنابراین در تلفظ « تمر » می گوییم و یا یک مصوّت اضافه می کنیم « تمبَر »

جغرافی : ( فرانسوی geographie ) دانشی است که به مطالعه و بررسی پدیده های فیزیکی ، طبیعی ، سیاسی و اقتصادی نقاط مختلف کره ی زمین می پردازد . از کلمه ی geo به معنی زمین و گرافی به معنی تصویر و نمودار

دکتر : ( فرانسوی docteur ) کسی که بالاترین مراحل تحصیل را در رشته ی خاصّی طی کرده باشد ، در تداول « پزشک »

دیپلم : ( فرانسوی diplome ) 1- گواهی نامه ای که پس از گذراندن دوره ای به شخص داده می شود 2- گواهی نامه ی پایان دوره ی دبیرستان

رژیم : ( فرانسوی regime ) 1- نوع حکومت و نظام حاکم 2- طریقه ، روش 3- برنامه ی غذایی خاص

رُمان : ( فرانسوی roman ) داستان تخیلی و بلند

ساک : ( فرانسوی sac ) کیف دستی ، کیسه

سالن : ( فرانسوی salon ) اتاق بزرگی برای اجتماع شمار زیادی از مردم

سینِما : ( فرانسوی cinema ) فعالیتی که ضمن آن تصاویر متحرک را ضبط و پخش می کنند

شوفر : ( فرانسوی chauffeur ) راننده

فامیل : ( فرانسوی famille ) خانواده ، قوم

فیلم : ( فرانسوی film ) نوار حساس و قابل انعطاف که برای گرفتن تصاویر متحرک به کار می رود

کامیون : ( فرانسوی camion ) خود روی باربری بزرگ که قسمت بار آن ثابت است

کلاس : ( فرانسوی classe ) اتاق درس ، جلسه ی درس ، مکانی برای آموزش

کلینیک : ( فرانسوی clinique ) درمانگاه

کمیته : ( فرانسوی comite ) گروهی که مأمور رسیدگی ، پژوهش ، اقدام ، یا تهیه گزارش در مورد موضوعی است .

کیلومتر : ( فرانسوی kilometre ) واحد اندازه گیری برابر هزار متر

گاز : ( فرانسوی gaz ) حالتی از مادّه ، گاز دادن : فشار دادن پدال گاز

گالِش : ( فرانسوی galoche ) نوعی کفش لاستیکی

لاستیک : ( از فرانسوی elastique ) مادّه ای که از کائوچو درست می شود

لوستر : ( فرانسوی lustre) نوعی چراغ سقفی که حباب آن تزیینی است . این کلمه هم مثل « تمبر » سه صامت کنار هم آمده است ، بنابر این آن را « لوستِر » تلفظ می کنند

لیسانس : ( فرانسوی licence ) درجه ی فارغ التحصیلی از دوره ی اول دانشگاه که معمولاً دوره ی آن چهارسال است ، پروانه ، جواز ، گواهی نامه

ماشین : ( از فرانسوی ) دستگاهی که به وسیله ی موتور یا دینام ، یا بدون آن به حرکت در می آید ، اتومبیل

مُدل : ( فرانسوی modele ) نمونه ، سرمشق

مَغازه : ( از فرانسوی magazin ) از عربی « مخزن » دکان بزرگ

موتور : فرانسوی moteur انگلیسی motor ) دستگاهی که سبب به کار انداختن و تولید ماشین می شود

موزه : ( فرانسوی musee ) محلّ حفظ و نمایش آثار هنری و باستانی و مجموعه های مختلف

موکت : moket ( فرانسوی moquette) فرشینه ، نوعی کف پوش

میلیون : ( فرانسوی million ) هزار هزار

واگن / واگون : ( فرانسوی vagon) وسیله ی نقلیه ای که روی ریل قرار دارد

ویرگول : ( فرانسوی virgule ) کاما ، به فارسی « درنگ نما » 
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد